داستان های زیادی نوشته شده که حوادث آن ها پیرامون انقلاب اسلامیایران اتفاق میافتد. کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند نمونه ای از این کتاب ها است. طلا نژاد حسن نویسندهی این کتاب است. کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند در سال 1395 و توسط نشر ققنوس در دسترس خوانندگان علاقه مند قرار گرفته است. در این متن میخواهیم به یکی از رمان های ارزشمند معاصر بپردازیم و به طلا نژاد حسن، خلاصه و نقد بررسی کتاب او از جنبه های مختلف ادبی. با ما برای معرفی کامل کتابی که شما را تا آخرین صفحه با خود میکشاند همراه باشید.
طلا نژاد حسن متولد سال 1330 از نویسندگان خوب کشورمان در اهواز است. او تعلق خاطر زیادی به اهواز و جنوب دارد زیرا که تمام مراحل مهم زندگی خود را اعم از کودکی، مدرسه دبیرستان و دانشگاه را در این شهر گذرانده و با خاک آن عجین شده است. کسانی که تجربه زندگی در جنوب کشور را داشته باشند همگی به این مسئله اعتراف میکنند که با وجود امکانات کم در جنوب، ولی خاک آن به شدت گیراست. کار او به عنوان منتقد ادبی در دههی هفتاد شروع شد. او چندین سال به این کار ادامه داد تا این که در ابتدای دهه هشتاد اولین کتاب خود را به عنوان یک فنجان چای سرد توسط نشر چشمه چاپ کرد. او نوشتن کتاب را رها نکرد و کتاب دیگری به نام شازده ناقص نیز نوشت که جایزهی بهترین مجموعهی داستان جشنواره ادبی اصفهان را برای او به ارمغان آورد. در ادامهی کار ادبی خود دست به انتشار کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند زد. دیگر آثار او عبارتند از : "شهری گمشده زیر رمل ها" (نشر داستان) و "من گم شده ام" نژاد حسن جایزهی بهترین رمان سال 1390 را در جشنواره پروین اعتصامیبرنده شد و مرحلهی نهایی جایزه مهرگان ادب راه یافت. نژاد حسن که تمام زندگی خود را در جنوب گذرانده است تعلق خاطر خاصی به آن دارد و این مسئله را در همهی اثر هایش میشود دید. برای آشنایی بیشتر با کتاب، در ادامه خلاصه از آن را برای شما ارائه میکنیم.
خلاصه ای از کتاب شهریور هزار و سیصد و نمی دانم چند :
کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند، از 13 فصل تشکیل شده است. 12 فصل اول از زبان زنی است که داستان زندگیش را تعریف میکند. از کودکی، نوجوانی، جوانی، عاشق شدن و ازدواجش با یک چریک میگوید. همه اتفاقات زندگی او در جنوب کشور اتفاق میافتد. در فصل 13 راوی داستان عوض میشود و این بار از زبان دختر او روایت میشود. راوی اصلی داستان زن جنگزده ای است که اکنون در کرج زندگی میکند. در حوالی سال نو راوی به مرور خاطرات خود میپردازد و ما در این بین با فرزندان و همسرش آشنا میشویم. نژاد حسن تصویر خوبی از اهواز و خرمشهر در زمان انقلاب و پیرامون آن نشان میدهد. حال که به فضای داستان نگاهی داشته اید، وقت آن است که کمیدر آن عمیق تر شویم. امید است که بتوانیم نقد مفیدی از این کتاب داشته باشیم.
این کتاب از نمونه های خوب ادبیات انقلاب و جنگ است. فضای جنوب را در خلال جنگ به خوبی نشان میدهد. شخصیت های کتاب های نژاد حسن در اکٍثر مواقع زن هایی هستند که شرایط سختی را تحمل میکنند. او میگوید این تاریخ است که دوباره و دوباره تکرار میشود. این مشکلات همیشه زنان را دنبال میکنند و نمیتوان آن ها را نادیده گرفت. نکتهی قابل توجه در کتاب های طلا نژاد حسن این است که نویسندهی خاص و عام را به خود جذب میکند. کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند از زبان راوی آشفته ای بیان میشود. این مسئله را از همان جملهی اول کتاب میتوان متوجه شد. همچنین عنوان کتاب هم تاییدی بر این موضوع است. کتاب زبان روانی دارد و استفاده ای که نویسنده از لهجه ها برای ملموس کردن و نزدیک کردن بیشتر کتاب به زبان عامیانه کرده بسیار به جا است. لحن کتاب پر شتاب است و این نشان از ضعف نویسنده نیست و او از قصد این کار را انجام میدهد. تمام تلاش نویسنده برای نشان دادن آشفتگی ذهن راوی است. نژاد حسن در کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند موفق به تصویر کشیدن صحنه های نابی شده است. بگونه ای حادثه سینما رکس آبادان را توصیف میکند که خواننده آن را به چشم خود میبیند و برای لحظاتی خود را مقابل پرده سینما میابد. شایستهی تقدیر است. همچنین در چینش این صحنه ها نبوغ به خرج داده است. رفت و آمد های پی دی پی راوی در میان زمان گذشته و حال بسیار داستان را جذاب میکند. شور عجیبی در رمان است که به هیچ وجه باعث خستگی خواننده نمیشود و در خاطر میماند. کتاب ساختار مدرن دارد. روایت داستان خطی نیست و میشکند. در کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند، داستان زنی روایت میشود که از نسل اول انقلاب است. با وجود آسیب های بسیاری که زندگی به او وارده کرده، شکست نمیخورد. این کتاب وضعیت تلخ تاریخ ایران و زنان ایرانی را به شکل زیبایی بر روی صفحه میآورد. اگر میخواهید که کمیبا افراد زمان های گذشته که چندان هم از ما دور نیستند آشنا شوید یا از نسل نویسنده هستید و این شرایط را تجربه کردید و به دنبال مرور خاطراتتان هستید ما کتاب شهریور هزار و سیصد و نمیدانم چند را به شما پیشنهاد میکنیم. کتابی که صدای مظلومیت جنگ زده ها و زنان را به گوش شما میرساند و حتما به یکی از باارزش ترین های کتابخانه تان تبدیل خواهد شد.
در دنیای ادبیات معاصر افراد دو دستهاند؛ کسانی که مصطفی مستور را دوست دارند و کسانی که از او متنفراند. در این مقاله قصد داریم به بررسی یکی از آثار نویسندهی معاصر مصطفی مستور با نام بهترین شکل ممکن بپردازیم. فرقی ندارد که شما یکی از سینه چاکان آثار مستور باشید و یا یکی از افراد جبهه مقابل، در هر دو صورت شما باید این مقاله را در رابطه با داستان بهترین شکل ممکن بخوانید چرا که یکی از بزرگترین آثار مستور که بحثهای زیادی بر سر آن میباشد همین کتاب است. ما در این مقاله به چکیدهای از زندگی شخصی و حرفهای مستور، سایر آثار وی و دلایل محبوبیت کتاب بهترین شکل ممکن برای شما عزیزان پرداختهایم و قصد داریم شما را با این اثر حرفهای آشنا کنیم و نقدهایی را که بر این کتاب وارد شده با شما در میان بگذاریم. همراه ما باشید.
مصطفی مستور نویسنده و پژوهشگر معاصر در سال 1343 و در اهواز چشم به جهان گشود. مستور در رشته عمران و در زادگاه خود تحصیل کرد. سپس با توجه به علاقه شدیدی که به نوشتن داشت ادبیات فارسی را برای مقطع ارشد انتخاب کرد و تحصیلات خود را در این زمینه ادامه داد. مصطفی مستور تا به حال کتاب های زیادی را به رشته تحریر درآورده است؛ اولین متنی که مستور را به دنیای ادبیات کشاند، دو چشمخانه خیس بود که در سال 1369 و در مجله کیان به چاپ رسید پس از آن در سال 1377 کتابی را با نام عشق روی پیاده رو چاپ کرد که حاوی 12 داستان کوتاه بود.
مستور یک پژوهشگر و مترجم حرفهای است، اما کمتر کسی این نکته را میداند چرا که کتابهای او دارای متنی روان و به دور از سختی میباشند و هیچگاه در داستان پیچیدگی نداریم، ترجیح جناب مستور آن است که به روی پیچیدگی شخصیتها کار کند و از اصول مهندسی در پرداختن به این شخصیتها استفاده میکند. کتابهای مستور اغلب درون مایه مذهبی دارند و شاهد آن هستیم که مستور از آموزههای دینی خود بهره فراوانی برده است.
از بهترین آثار مصطفی مستور میتوان به کتاب بهترین شکل ممکن اشاره کرد این کتاب یکی از جدیدترین آثار وی نیز میباشد و ممکن است که هنوز تعداد زیادی از افراد این کتاب را نخوانده باشند. کتاب بهترین شکل ممکن در سال 1395 و با همکاری نشر چشمه به چاپ رسیده است و در مدت زمانی کوتاه تیراژ بالایی را فروخته است. این کتاب از نظر مخاطبان با سایر کتابهای مستور تفاوتهای زیادی دارد. برخی معتقدند این کتاب برخلاف باقی آثار مستور پیچیدگی و ظرافت همیشگی را ندارد و تنها از چند داستان ساده و فاقد خلاقیت تشکیل شده است. گروه دیگر معتقدند که رمان بهترین شکل ممکن را نیز باید مانند آثار برجسته نویسنده چندین بار خواند تا به نتیجهای معقول رسید و زیباییهای اثر را دریافت. البته گروه دیگری نیز در رابطه با کتاب بهترین شکل ممکن معتقدند که این کتاب ارزش خواندن ندارد و همانند سایر آثار نویسنده تهی از هر گونه نتیجه و ابتکار است. تنها راه ممکن برای اینکه متوجه شوید کتاب بهترین شکل ممکن به کدام نظر نزدیکی بیشتری دارد، مطالعه این کتاب است و مطمئن باشید که نظر شما صحیحترین نظر در رابطه با کتاب بهترین شکل ممکن میباشد.
همان طور که خواندید کتاب بهترین شکل ممکن از جدیدترین آثار مصطفی مستور است اما همانند سایر آثار این نویسنده شخصیت پردازی در ابتدای داستان بسیار قوی انجام شده است و همهٔ آن چه را که لازم است تا در رابطه با شخصیتهای اصلی داستان بدانید به شما در همان صفحات اولیه خواهد گفت. در این کتاب ما با چندین داستان کوتاه مواجه خواهیم شد که هر کدام درونمایه متفاوتی دارند و در یک شهر متفاوت اتفاق می افتند. داستانها را میتوانید در تهران، بندر انزلی و شیراز دنبال کرد هر کدام از این داستانها مجزا از دیگری هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند. از ویژگیهای برتر این کتاب میتوان به نمود سینماییان اشاره کرد. در این کتاب بر خلاف سایر کتابهای مصطفی مستور جزئیات صحنهها و حالات افراد به دقت مورد بررسی قرار گرفتهاند و احتمالاً شما نیز با خواندن داستانهای این کتاب احساس کنید که نمایشنامهای را با قلم مستور میخوانید. اولین داستان در رابطه با مردی است که همه معتقدند قاتل است و بچههایی که در دنیای کودکانه خود تصمیم به آزار این مرد میگیرند. در این داستان شما همراه احساسات کودکانه خواهید شد و از دریچه دید آنها دنیای بزرگتر ها را خواهید دید. در بهترین داستان این کتاب از دید منتقدان یعنی بندرانزلی شما چهرههای متفاوتی از عشق را خواهید دید، عشقهایی که دورههای سنی مختلف برای انسانها پدید میآید. در داستان اهواز عشق را در میان شلوغی جنگ خواهیم دید و تاثیراتی را که جنگ بر زندگی خصوصی و عاطفی افراد میگذارد قدم به قدم با نویسنده دنبال خواهیم کرد. در تهران با پسرهایی همراه خواهیم شد که شهرستانی هستند و در تهران غریباند و در نقطه مقابل مادری چشم انتطار و نگران را خواهیم دید. داستانها در اصفهان به پایان میرسند؛ در آخرین داستان میخوانیم که پدر دختر داستان چه طور با مخالفت خود و شروط عجیب موانعی را برای ازدواج آنها پدید میآورد.
کتابهای مصطفی مستور منتقدین بسیاری دارند چرا که اکثر مواقع پوچی و نا امیدی را می توان در شخصیت های داستان های مستور مشاهده کرد، و اگر سری به اجتماع بزرگ کتابخوانان در شبکههای مجازی یعنی گودریدز goodreads متوجه خواهید شد که در رابطه با این کتاب نظرات مختلفی وجود دارد و افراد هیچ اتفاق نظری با یکدیگر ندارند که کدام یک از داستانهای این کتاب از دیگری بهترند و تنها شما میتوانید کیفیت این این داستانها را با سایر قصههای مستور مقایسه کنید البته بسیاری از مردم معتقدند که با خواندن چند کتاب از مصطفی مستور میتوان باقی کتابهای او را پیش بینی کرد و دیگر نکته جدیدی در آنها یافت نمیشود. در انتها باید توجه داشت که کتابهای مصطفی مستور اغلب درونمایه فلسفی دارند و برای نسل جوان نگاشته شدهاند و ممکن است باقی ردههای سنی از این سبک کتابها لذت نبرند.
کتاب شعر مدرن نوشتهی مراد فرهادپور را شاید بتوان در جملهای از یکی از مقالات نویسنده خلاصه کرد:
هنر فقط با بازتولید آگاهانهی تناقضات و تضادهای واقعیت میتواند واقعیت ازدسترفتهی سمبول را بدان بازگرداند. هنرمند بهمنزلهی بخشی از واقعیت نمیتواند نسبت به ماهیت تاریخی روزگار خود بیگانه و بیاعتنا باشد؛ زیرا نتیجهی چنین تصوری جدایی معنا از واقعیت و انهدام سمبولهاست.
کتاب شعر مدرن مجموعهای از مقالات مراد فرهادپور و نیز مقالات ترجمهشده توسط او در چند سال اخیر دربارهی شعر مدرن است و در پایان کتاب نیز شعرهایی با ترجمهی خود او را قرار دارد.
مهمترین مقالات کتاب شعر مدرن، مقالهی «ورطه شعر مدرن» نوشتهی اریش هلر و مقالهی «تناقضات مدرنیسم: نقدی بر مقالهی اریش هلر» نوشتهی مراد فرهادپور است که میتوان آن را چکیدهی دیدگاههای انتقادی او دربارهی شعر مدرن دانست. مقالهی بعدی «شعر ناب و سیاست ناب» از میکائیل هامبورگر دربارهی نسبت سیاست با شعر است. هامبورگر در این مقاله نشان میدهد که سیاسی شدن هنر چگونه بار سنگین مسئولیت را بر دوش تخیل شعر مینهد.
مقالههای بعدی را دو نویسنده و شاعر دربارهی دو شاعر دیگر نوشتهاند: یکی از ژان پل سارتر دربارهی استفان مالارمه و دیگری از هامبورگر دربارهی پل سلان. مقالهی آخر کتاب شعر مدرن را نیز خود فرهادپور با عنوان «دربارهی والاس استیونس» نوشته است. فرهادپور در این مقاله نخست به غنای اشعار استیونس میپردازد و بعد به سراغ مسائل کلیتر دربارهی شعر میرود.
بخش نهایی کتاب شعر مدرن چند شعر برگزیده از شاعران مختلف از جمله شارل بودلر، استفان مالارمه، پل والری، هوگو هوفمانشتال، راینر ماریا ریلکه، گئورگ تراکل، نلی ساکس، فرناندو پسوا، خوان رامون خیمنس، خورخه لوییس بورخس، آنتونیو ماچادو، دابلیو. اچ. اودن و والاس استیونس با ترجمهی مراد فرهادپور است.
مهمترین وجه کتاب شعر مدرن ــ که در دیگر نوشتههای مراد فرهادپور دربارهی هنر نیز مشهود است ــ پیوند تنگاتنگی است که فرهادپور میان فلسفه و هنر مدرن برقرار میکند.
مراد فرهادپور زادهی 17 تیر 1337 در تهران، مترجم، نظریهپرداز و نویسندهای است که از شخصیتهای مهم جریان فکری چپ نو در ایران به شمار میرود. فرهادپور در دورهی قبل از انقلاب، پس از ترک از تحصیل از دانشکدهی مکانیک دانشگاه علم و صنعت به انگلستان رفت و در سال 1358 به ایران بازگشت. لیسانس اقتصاد را در سال 1365 از دانشگاه تهران دریافت کرد و تا امروز به کار ترجمه و تألیف و تدریس مشغول است.
حاصل کار مراد فرهادپور طی چهار دههی اخیر، ترجمه و تألیف آثار ارزشمند نظری تفکر غربی، پرورش نسلی از نواندیشان در عرصههای فلسفه و سیاست، و معرفی مهمترین نظریهپردازان و فیلسوفان معاصر اروپایی نظیر اسلاوی ژیژک، جورجو آگامبن و آلن بدیو است.
فرهادپور تألیفات و ترجمههای فراوانی دارد که از جمله میتوان کتابهای زیر را نام برد:
مراد فرهادپور مانند همیشه نمونههایی از بهترین مقالات در حوزهی مورد بحث خود را برای ترجمه برگزیده است.
مقالهی اول کتاب با عنوان «ورطهی شعر مدرن» نوشتهی اریش هلر تفسیر کاملی از کلیت شعر اروپایی در اختیار خواننده قرار میدهد. ولی فرهادپور در مقالهی دوم که در نقد مقالهی هلر نوشته، معتقد است هلر در چارچوب تفکر اروپایی، بهجای درک تضادهای درونیِ مدرنیسمِ هنری، به دنبال شکلی از شعر ساده یا رئالیسم در شعر میگردد. ولی از آنجا که فرهادپور به گفتهی خودش از زاویهی یک هویت سنتی وارد تجربهی شعر مدرن شده است، سویههای بودلری، مالارمهای و رمبوییِ سمبولیسم را محتوایی حقیقیِ این تجربه میداند؛ یعنی سویهها و مضامینی همچون ملال، اضطراب، و انواع و اقسام پیچیدگیهای زبانی و اجتماعی و سیاسی و شخصی. به همین دلیل در مقالهی دوم کتاب «شعر مدرن» با عنوان «تناقضات مدرنیسم: نقدی بر مقالهی اریش هلر» معتقد است رئالیسم یا مدرنیسم هنریِ واقعی همان «سمبولیسم» است؛ زیرا سمبولیسم اولین جنبش مدرنیستی است که تمام سویههای دیالکتیکی مدرنیسم ــ یعنی اغراقها و آمیختگیاش با انحراف و زخم و تروما ــ را در خود دارد.
مقالهی سوم کتاب شعر مدرن با عنوان «شعر ناب سیاست ناب» نوشتهی میکائیل هامبورگر دربارهی سرچشمههای شعر مدرن از زمان شارل بودلر به بعد است. هامبورگر با ارجاع به آرای الئــورا رایدینگ و رابرت گریوز از آنها اینگونه نقل میکند که:
مدرنیسمِ حرفهایِ اصیل بیشتر به دو قطب افراطی رادیکالیسم و محافظهکاری یا اشرافمنشی و عامیگری تمایل دارد. آن هم نه از سر مخالفت مبارزهجویانه با لیبرالیسم بورژوایی، بلکه بیشتر بهخاطر پرسه زدن و پرهیز از گذرگاههای شلوغ لیبرالیسم بورژوایی، به منزلهی عرصه و جایگاهِ سازشِ همهی مواضع افراطی، عرصهی زاد و ولدِ عقاید و باورهای باثبات و به لحاظ شخصیِ ریشهدار.
هارمبورگر تغییرات سیاست و شعر را توأمان میخواند. او از رویکرد شاعر در سیاســت به سیاست شعریِ او میرسد و برعکس و بدین شیوه نشــان میدهد این دو گاه تــا چه حد با هــم متفاوتاند و تبعات این رویکردها چیست.
مقالهی چهارم کتاب با عنوان «استفان مالارمه: درآمدی بر مجموعهی شعرها» را ژان پل سارتر نوشته است. سارتر در این مقاله مانند نوشتههای دیگرش دربارهی شاعران و نویسندگان ــ از جمله کتابش دربارهی بودلر یا کتاب دیگرش دربارهی فلوبر ــ از نگاهی اگزیستانسیالیستی به شرح و توصیف دنیای اشعار مالارمه میپردازد. در جایی از مقاله میخوانیم:
خودکشی نوعی عمل است، زیرا بهواقع موجودی را نابود میکند و جهان را به محل حضور و سلطهی هراسانگیز غیبت او بدل میسازد. اگر وجود یا هستی همان پراکندگی است، پس آدمی با از دست دادنِ هستیِ خویش به وحدتی فسادناپذیر و بیزوال دست مییابد.
پنجمین مقالهی کتاب شعر مدرن نیز مقالهی دیگری است از هامبورگر دربارهی اشعار پل سلان. پل سلان یکی از مشهورترین شاعران مدرنیست آلمانی است که شعرهای او توجه بسیاری از متفکران و فیلسوفان از جمله مارتین هایدگر را جلب کرده است و تفاسیر مختلفی دربارهی اشعار او نوشتهاند. مشهور شعر پل سلان تحت عنوان «فوگ مرگ»، شعر بلندی است دربارهی هولوکاست و مراد فرهادپور در بخش پایانی کتاب شعر مدرن آن را ترجمه کرده است.
آخرین مقالهی کتاب شعر مدرن یعنی «دربارهی والاس استیونس» را نیز فرهادپور نوشته و در این مقاله فرم و مضامین اشعار استیونس را با بهرهگیری از فلسفهی کانت و هگل و نیز از منظری پدیدارشناختی بررسی میکند. در جایی از این مقاله میخوانیم:
میتوان شعر استیونس را نفی همزمان ایدئالیسم و ناتورالیسم دانست. در مورد رمانتیسم آبکی، استیونس میگوید: «احساساتی بودن درواقع نشانهی شکست احساس است.» او عینیگرایی و ذهنیگرایی را دو روی یک سکه میداند: سلطهی تفکر متافیزیکی.
و در ادامه، با برشمردن ویژگیهای این نحوهی تفکر از منظری انتقادی، جایگاه مفهوم آگاهی در یکی از شعرهای استیونس را از نگاهی فلسفی بررسی میکند تا تفاوت مهم نگرش شعریِ او و دیگر شاعران مدرنیست را ثابت کند.
بخش پایانی کتاب شعر مدرن برگزیدهی شعرهایی از شاعران مدرن است که در طول کتاب به نام آنها برخوردهایم و دربارهی آنها خواندهایم. یکی از این شعرها سرودهی آرتور رمبو «ترانهی بلندترین برج» نام دارد:
• ترانهی بلندترین برج
جوانیِ بیحاصل،
اسیر همهچیز،
من زندگیام را
با حساسیتی فزون از حد
بر باد دادهام
آه بگذار زمان عاشق شدنِ دلها فرا رسد.
کتاب آثار نایاب صادق هدایت، چاپشده در سال 1395 نوشتهی جهانگیر هدایت برادرزادهی او و مدیر «بنیاد صادق هدایت» است که به جمعآوری آثار این نویسندهی مشهور ایرانی میپردازد.
کتاب آثار نایاب صادق هدایت، شامل آثاری از اوست که کمتر توسط عموم دیده شده است. چند داستان طنز، دو ترجمه و پژوهشهایی در فرهنگ عامیانه و داستانی علمی ـ تخیلی از جمله آثاری از اوست که در این کتاب عرضه شده است. همانطور که در توضیح پشت جلد کتاب آمده، هدایت در سال های 1310 تا 1325 نوشتههایی از خود را با نام مستعار ص. ه .، منشی حضور، مسکینجامه و تعداد دیگری از اسامی در نشریات چاپ میکرد و با گذشت نزدیک یک قرن از این آثار او، خواندن آن برای مردمی که نشریات را نخواندهاند بسیار جالب است.
جهانگیر هدایت، با جمعآوری کتابهای صادق هدایت و انتشار آنها خدمت بزرگی را به جامعهی ادبی ایران و عموی خود کرده است. کلیهی آثار هدایت با تلاش و همت جهانگیر هدایت جمعآوری و مقدمهی آنها نیز توسط او نوشته شده است. آثار جمعآوریشده از او در کل شامل هشت مجموعه است که در سالهای اخیر با محدودیتهایی که برای انتشار آثار او در ایران پیش آمد، بعضی از آنها در دسترس نیست. ولی در فرانسه، کانادا و آمریکا به چاپ رسیده و به زبانهای انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده است.
از جمله دیگر آثار او که در مورد صادق هدایت نوشته شده است عبارتاند از:
نویسندهی کتاب آثار نایاب صادق هدایت، وفاداری خود را به عمویش به حدی رساند که جایزهی ادبی صادق هدایت را برگزار کرد. این مراسم از سال 1381 اجرا شده و هرساله عدهی زیادی از نویسندگان جوان ایران افغانستان و تاجیکستان در آن شرکت میکنند. همچنین او کار راهاندازی «خانهی صادق هدایت» را نیز پیگیری میکند.
صادق هدایت متولد 28 بهمن 1281، یکی از بزرگترین نویسندگان و مترجمان و روشنفکران معاصر است. او را در کنار محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستاننویسی معاصر در ایران میدانند. هدایت را بیشتر به کتاب بوف کور و داستانهای دیگرش میشناسند، ولی او ترجمههای ارزشمندی از نویسندگان بزرگ جهان از جمله فرانتس کافکا، ژان پل سارتر و آنتوان چخوف نیز انجام داده است که تأثیر این نویسندگان را بر آثار خود او نیز میتوان دید.
او 19 فروردین ماه سال 1330 در 49 سالگی در پاریس خودکشی کرد و در همان جا به خاک سپرده شد.
هدایت را نویسندهای میدانند که از زمان خودش جلوتر بود. دلیل انتساب این عنوان به او را در همهی آثارش، حتی نوشتههای پراکندهای از او که در کتاب آثار نایاب صادق هدایت آمده نیز میتوان دید. کتاب بوف کور، رمان مشهور او که یکی از بهترین آثار داستانی معاصر ایران است، دربارهی جوانی است که خود را در تاریخ گم کرده و با وجود فضای تاریک و افسرده، ارزش روانشناختی و ادبی بسیار والایی دارد. خوانندهای نیست که کتاب بوف کور را خوانده باشد و برای حداقل برای مدت کوتاهی خود را در این جهان تنها ندیده باشد.
در مقابل این آثار تاریک، هدایت آثار طنز قابل تأمل و زیبایی دارد. نمونهای از آن کتاب وقوق ساهاب است که شامل قضیهها و تعدادی داستان کوتاه است. هدایت در قضیههای خود وضعیت اجتماعی و سیاسی دوران خود را توصیف کرده و این طنز سیاه، ناگزیر لبخند را بر روی لبان مخاطب مینشاند. نمایش کوتهفکری و سیهروزی ایرانیان در روزگار هدایت آدمی را به تأسف وا میدارد.
بعضی از کارهای ژورنالیستی صادق هدایت که در کتاب آثار نایاب صادق هدایت به چاپ رسیده قابل تأمل است و نشان از دید باز و متفاوت او به مسائل زمان خود دارد. همچنین نوشتههایی تحت عنوان سایهی مغول، معلم اخلاق، سرگذشت ماه، مسلک علی بابا و جادوگری در ایران با همان ادبیات هدایتی خود، به دل مینشیند.
این عناوین فقط قسمتی از کتاب آثار نایاب صادق هدایت است.
مسلک علیبابا که در کتاب آثار نایاب صادق هدایت آمده، مقالهی طنزی است از صادق هدایت، چاپشده در روزنامهای به نام «علی بابا» به سردبیری پرویز خطیبی که در سال های 1320 در تهران منتشر میشد و در زمینهی طنز شهرت و نامی داشت. در روز سهشنبه 16 شهریور ماه 1327 در صفحهی دوم این روزنامه مقالهی طنزی دیده میشود به نام «مسلک علیبابا؛ هر کی دره ما دالونیم، هر کی خره ما پالونیم». به گفتهی جهانگیر هدایت، این مقاله را صادق هدایت نوشته و با نام مستعار «منشی حضور» امضا کرده است.
هدایت در این نوشته مسئولین بهاصطلاح نونبهنرخروزخور و دورو و ترسو را بهشدت مورد انتقاد قرار میدهد. هدایت این نوشته را در دوران خود با جرئت بسیاری به چاپ رسانده و سیاستهای حکومت عصر خود را زیر سؤال میبرد.
هدایت در نوشتهی سایهی مغول خود که در کتاب آثار نایاب صادق هدایت چاپ شده و در زمرهی کتابهای دیگر او مانند پروین دختر ساسان، گجسته دژ، مازیار و از این قبیل قرار میگیرد، به بزرگواری فرهنگ اصیل ایرانی و بیلطفیهایی که کشورهای همسایه در پی حملاتی که به این مملکت کردند به ایران روا داشتهاند صحبت میکند. توصیفات هدایت چنان بینظیر است که خواننده خود را در میان میدان جنگ مغول احساس میکند.
این فقط نمونهی کوچکی از زبان تند و تیز و اعتراضی هدایت است. اینگونه آثار در کارنامهی هدایت کم نیستند، شاید به همین خاطر است که او را یکی از بزرگترین روشنفکران معاصر ایرانی میدانند. کتاب آثار نایاب صادق هدایت کتاب مناسبی برای علاقهمندان به شناخت بیشتر صادق هدایت و همچنین نویسندگان جوان پیرو اوست.
کتاب نیمه تاریک وجود در نگاه نخست با نامِ بلند آوازهی دبی فورد و عنوان عجیبش ما را به سمت خود میکشاند. فهرستِ کتاب نیمه تاریک وجود با عناوینِ جذابی چون: (به یاد آوردن خود)، (خود را از نو تعبیر کن) و... شما را وسوسه میکند. در یک کلام به شما بگویم نیمه تاریک وجود، اثری شگفت انگیز است؛ خواندن و انجام تمرین هایش، زندگیتان را به کلی تغییر خواهد داد؛ شما را از اسارتهای درونی آزاد خواهد کرد و باعثِ تعادلِ روانی شما میشود. همهی ما بخشی در درونمان داریم به نامه سایه که همان بخشی است که روابط ما را سیاه میکند؛ روحمان را نابود میکند و ما را با شکست مواجه خواهد کرد و در واقع جنبهی درونیِ ماست که از دیگران پناه میکنیم چون، ترس داریم که در صورت آشکار کردنش دیگر موردِ قبول نباشیم... نیمهی تاریک مدام به شما می گوید: آنقدرها که باید خوب، زیبا، درست، باهوش و... نیستید و عیبهایتان را همیشه گوشزد میکند و ما بیشتر مواقع اینها را باور میکنیم. در کتاب نیمه تاریک وجود، با سایهی خود آشنا می شویم و به او دستِ دوستی میدهیم..
دبی فورد نویسندهی کتاب نیمه تاریک وجود است. دبی فورد، نویسنده، سخنران و معلم بزرگ و شناخته شدهی آمریکایی است. او کارگاههای آموزشی برگزار میکند و به انسانها در شناختِ سایهی خود و کنار آمدن با طلاق یاری می رساند. او مدرک خود را در روانشناسی گرفت و خدماتِ زیادی در زمینه ی روانشناسی و معنویت انجام داد. او زندگیِ بسیاری از مردم جهان را با کتاب هایش متحول کرده است. او آموزه هایِ بودا را بسیار دوست داشت و کتاب هایش نقل قول های زیادی از بودا دارد. نیل دونالد، دبی فورد را پیشگویِ جدید و استادِ معاصر می نامد. کتابهای دبی فورد به خودشناسی و تغییرِ زندگی کمکِ فراوانی میکنند.
کتاب نیمه تاریک وجود، از ما میخواهد به جایِ واهمه و نگرانی، بخش های سیاهِ درونی را بیرون بکشیم؛ با آنها دوست شویم و آنها را با تمام وجود به عنوانِ جزئی از خودمان قبول کنیم؛ ما برای پیروزی و آرامش به همهی بخش هایِ خوبُ بد و زشتُ زیبایمان نیاز داریم. در سایه وجودیمان اعجازی نهفته است که تا به آن نفوذ نکنیم، نخواهیم دید؛ ما اسارت های زیادی داریم: همیشه در تلاشیم خود را خوب جلوه دهیم، همیشه در بندِ نظراتِ دیگرانیم، برای تأیید گرفتن میجنگیم... ما اسیریم؛ اسیرِ همهی اینها و تا زمانی که سایه را بی ترس به همه نشان ندهیم، طعمِ واقعیِ آزادی را نخواهیم چشید؛ ما احساساتِ بسیاری را در سرکوب نگاه داشته ایم و همین احساساتِ سرکوب شده در مواقعِ بحرانی زندگی، به اغراق در میآیند و باعثِ آسیب به خود یا دیگری می شوند. ما باید این احساساتِ سرکوب شده ای که در سایه قرار دارند را بشناسیم و به آنها آگاه شویم. تنها با شناختنِ سایه، خود را خواهیم شناخت. شناختِ سایه ما را از فرافکنی ها و قضاوت ها نجات می دهد و نه تنها به صلح با خود بلکه به صلح با آدمها و دنیا در میآییم و صاحبِ آرامشی عجیب خواهیم گشت...
در کتاب نیمه تاریک وجود، می خوانید که پس از آشتی با سایه: آزاد، رها و راحت خواهید شد، دیگر نیازی نیست بیشترِ وقت و انرژیِ خود را صرفِ اثباتِ خود، تعریف از خود، دفاع از خود و تظاهر کنید؛ دیگر مدام دروغ نمیگویید که اشتباهاتِ خود را مخفی نگاه دارید و... و از این پس آزادانه تصمیم میگیرید و بدون توجه به نظرِ دیگران و تنها با باورِ خود عمل می کنید و انرژیِ درونیتان را صرفِ رسیدن به خواسته هایتان خواهید نمود. شادی، سرزندگی، آرامش و قدرتی که بعد از این خواهید یافت، قابلِ تصور نیست؛ دست از قضاوتِ خود بر خواهید داشت؛ در رابطه با دیگران هم با درکِ بیشتری رفتار میکنید، می پذیرید که آن ها هم مثلِ شما در درونشان تاریکی هایی دارند، کمتر قضاوتشان می کنید و مدام عیب هایتان را فرافکنی نخواهید کرد. آشتی با سایه، دنیایی از صلح و آرامش در اطرافتان خواهد ساخت و از رنج هایتان کاسته خواهد شد. زخمهایِ قدیمی درمان می شوند و شما آسوده خواهید گشت.
همهی خصوصیاتی که بد میدانیم و از دیگران مخفی می کنیم نظیر: دروغگوی، ضعیفی، حسادت، حساسیت، خساست و... در سایه است اما در کنار اینها جنبههای روشن، استعدادها و تواناییهای ما هم در سایه قرار دارند. ما با پنهان کردنِ به عمدِ سیاهی ها، جنبه های مثبت خود را نیز از دست میدهیم. بهتر است واقعیتِ خود را ببینید، با آن رو به رو شوید، این همان چیزی است که شما را به اوج می رساند، استعدادهایتان را شکوفا و زندگیتان را سرشار از پیروزی می کند. قسمتهای سیاهی که با رنجِ بسیاری سعی در مخفی کردنش دارید، در حقیقت آنقدرها هم که تصور می کنید پنهان نمی ماند و درست جایی که انتظارش را ندارید، بیرون می آید و همه آن را خواهند دید. سایه شما را در زندان اگرها، اماها و ای کاش ها می اندازد. چقدر زشتم، ای کاش چشمانِ زیباتری داشتم... کاش بلند قدتر بودم، اگر باهوش تر بودم واین چرخه تا ابد ادامه خواهد داشت اگر سایه را بیرون نکشید. نفیِ سایه، زندگیِ عذاب آوری برای شما خواهد ساخت؛ روشنایی را از شما دور و زندگیتان را تاریک خواهد کرد. مثلا شما همیشه صفتِ ضعیف بودنتان را مخفی کرده اید و ترسیده اید کسی آن را ببیند. خب ضعف را از سایه بیرون بکشید، بگذارید همه آن را ببینند، به هر حال هرکس عیب هایی دارد.. حالا به قدرت هایِ خود بیاندیشید، حتما لحظاتِ زیادی را پر قدرت گذرانده اید؛ حال آن ها را بهتر می بینید... بعد از دیدنِ سایه، دیگر سفیدِ محض یا سیاهِ تیره برایتان نامفهوم است و هر چیز یا هرکس را ترکیبی از خوب و بد خواهید دید و همین باعث میشود از این به بعد، چیزی را با دلیلِ سیاهی، به اعماق فرو نبرید و سرکوب نکنید یا در آنچه سفید می پندارید، مبالغه نکنید؛ این تعادل و هماهنگی است که آرامشِ روحی را در پی دارد.
از جذاب ترین بخش هایِ کتاب، تمرین هایی است که دبی فورد برای شما ارائه می دهد تا بخش هایِ سیاه خود را بیرون بکشید. اینکه هم از ایرادها می گوید و هم راهِ حل می دهد، بسیار جذاب است. تمرین ها آنقدر جالب هستند و نتایج شگفت انگیزِ آنها آنقدر راه گشاست که برای انجامشان، نمیتوانید صبر کنید. آشتی با سایه نه تنها رابطهی شما با خودتان بلکه رابطهی شما با دنیا و آدم ها را بهبود میبخشد و اصلاح می کند؛ شگفت انگیز است اما هر آنچه در شما هست در دیگران و هر چیز در دیگران است، در شما هم موجود است! خب... کمی گیج کننده است اما واقعیت دارد. هرچه در دیگری آزارتان می دهد، در شما نیز وجود دارد و آن چیزی که در دیگری تحسینِ شما را در پی دارد، در شما نیز هست. کتاب چنان این موضوع را برای شما باز می کند که گویا در مدتی کوتاه تمام رنجش هایتان از دیگران محو می شود و رابطه هایتان اصلاح می گردد. شما بزرگ، باشکوه و پر از جاذبه هستید، فقط کافی است که کتاب نیمه تاریک وجود را بخوانید و تمرین هایش را انجام دهید تا شکوه خود را زیر خاکها بیرون بکشید...
شما در کتاب با خودِ واقعیتان مواجه می شوید و این مواجه شدن شاید ابتدا سخت باشد اما در نهایت شیرین و آرامش بخش است. کتاب با آوردن داستانهایی، با زبانی ساده، روان و به دور از هر پیچیدگی، سایه و روانِ ما را برایمان باز می کند؛ مثال می آورد و قدم به قدم ما را در شناختِ سایه یاری می کند، تمرین می دهد تا ما آنچه آموخته ایم را در عمل به کار گیریم. خواندنِ تجربه های زندگیِ خودِ دبی فورد، از زبانِ خودش و با بیانِ تأثیرگذارش، بسیار خواندنی است. دبی فورد در گذر از یک مرحلهی سخت از زندگی این کتاب را می نویسد و همین باعث الهام بخشیِ کتاب نیمه تاریک وجود است. دبی فورد در این کتاب ما را به سفری هیجان انگیز به درون خود می برد، افکار و درونیاتش را برایمان باز میکند و سایهی خود را نشانِ ما میدهد و این جسارت را در ما ایجاد می کند که ما هم به اعماقِ وجودمان، به دقت نگاه کنیم، بر خاطرات و تجربیاتمان دست بکشیم و یکی یکی سایهها را بیرون بیاوریم تا تبدیل به نورِ زندگیمان گردند. در هر فصل، ساده و روان مرحلهای از سایه آموزش داده می شود، دبی فورد از تجربیاتش می گوید و در نهایت تمرینهای هر فصل ما را با خودمان آشتی می دهند و ما با دنیا، کائنات، خود و همهی موجودات هماهنگ، یکپارچه و در صلح خواهیم شد... دبی فورد قدم به قدم مراحل مختلف سایه را به ما میآموزد...
در کتاب نیمه تاریک وجود یاد می گیریم چگونه حتی سایه های بسیار عمیق را آشکار کنیم. برخی از سایه ها در جایی پنهانند که دسترسی به آنجا چندان آسان نیست اما اینجا فرافکنی به کمک ما میآید تا چیزی را که امکان داشت هیچگاه نبینیم، بیابیم. شما در حالتی دفاعی، بخشهای منفیِ خود را به دیگران نسبت می دهید، همان ها، همان منفی ها، بخش های بسیار مهمی از سایهی شما را آشکار میکنند. در بازیِ آشتی با سایه هر لحظه غافلگیر می شوید و بُعدی از خود را می بینید و دیگران را هم، همانطور که هستند و خارج از فرافکنی ها خواهید شناخت. با عبارت هایی که به زبان می آوریم؛ با گفتنِ می دانم ها.. اینکه سعی داریم به دیگران بفهمانیم، همه چیز را می دانیم یا بلدیم و باورِ این ها، کم کم این دروغ ها را باور خواهیم کرد و به دنبالِ هیچ تغییری نخواهیم رفت اما زمانی که این پرده ها را کنار بزنیم، سیاهی ها را ببینیم و از آنها نترسیم، گنج های زیرِ خاک هم بیرون می آیند و ما در کنار همهی نقص ها، بزرگی و شکوهِ خود را نیز خواهیم دید. دبی فورد با آوردنِ مثال از آدمهای معمولی ما را در پرده برداری از سایه کمک می کند؛ شاید با شخصیت های داستانهای کتاب نیمه تاریک وجود، همذات پنداری کنیم و در شخصِ داستان خودمان را بیابیم.
سخن آخر در کتاب نیمه تاریک وجود...
کتاب نیمه تاریک وجود، شما را در مقابلِ یک آیینه قرار میدهد! شما را با سوالاتی عجیب مواجه میکند؛ حالتهایِ مختلف شما را جلوی خودتان نمایان میگرداند و در نهایت، نورُ تاریکی و طلا و سیاهی را همزمان جلویِ چشمان شما قرار میدهد. شما دیگر نیازی به پنهان کاری ندارید؛ شما شفاف و زلال هستید و زندگیتان هر روز نوری جدید بر شما میتاباند. وقتی سایه را با تمرینها دیدید، نوبت به آن میرسد که صاحبش شوید و دربارهی رفتارهایتان از خود سوال کنید. شاید برای قبول کردن بعضی خصوصیات راحت تر باشید و پذیرشِ برخی برایِ شما سختتر باشد اما در نهایت این، خودِ شما هستید. با پذیرشِ تمام و کمالِ سایه، اولین چیزی که نصیبتان میشود، خاموش شدنِ گفتگوهایِ مغزی شماست آرامِ خیال؛ شاید این همهی چیزی باشد که ما در نتیجهی هر تلاشی منتظرش هستیم. عشق به خود تأثیر بعدیِ این پذیرش است و دوست داشتنِ خود، آغازِ تغییرِ روابط و جهانِ پیرامون است؛ حال نوبت به ترمیمِ خود میرسد و ساختن خود از نو.. اگر به خود رسیدگی نکنید و بر دردها مرهم نگذارید، آینده، استعدادها، توان و انرژی شما در زندگیِ گذشته بر باد میرود؛ خوب نگاه کنید و قسمتهایی که از گذشته دوست نداشتید، سرکوب کردید و پایین فرستادید را بیابید، آشکار کنید و بر آنها مرهم بگذارید. آرام آرام به نقطهای خواهید رسید که مسئولیتِ همهی آنچه در حالِ حاضر هستید را میپذیرید و برای تغییرش، نقطهی رجوع خودتان خواهید شد.. این کاری است که کتاب نیمه تاریک وجود با شما میکند؛ اکنون دیگر زمان آن رسیده که با تمامِ نیرویِ روحتان برخیزید و شکوفا شوید، از شکوفایی نترسید..کتاب نیمه تاریک وجود همهی اینها را در ده فصل، به شما میآموزد و در پایان کتاب، شما کسی که شروع به خواندن کردید، نخواهید بود.