کتاب صید ماهی بزرگ با کلماتِ مراقبه، هوشیاری و خلاقیت که بر جلدش نوشته شده، نظر هرکسی را جلب میکند. کتاب صید ماهی بزرگ به خصوص برای کسانی که در شروع کاری به دنبال ایدههای ناب هستند، مفید است؛ ذهنشان را آرام، فعال، زنده و قوی مینماید و برای به قلاب انداختن ایدههای بزرگ و خاص، آنها را به اعماقِ وجودشان میبرد، این کتاب هوشیاری و قدرتِ ذهنتان را رشد میدهد تا بهترین ایدهها را شکار کنید. کتاب صید ماهی بزرگ، مراقبه را به شما میآموزد تا روز به روز خلاقتر و شکوفاتر شوید و در یک کلام شما را به عمیقترین جای درونتان میبرد؛ جایی که در آن خلاقیت، ایدههای عالی، سکوتِ رشد دهنده و آرامش موج میزند؛ نوشتههایش شما را با درونتان آشنا میکند و به شما یاد میدهد که هر چیز، شادی، رشد و اعجاز همه و همه از درون آغاز میگردد. کتاب صید ماهی بزرگ شما را با نیروی شهودتان آشنا میکند؛ نیرویی که دری است به سوی هر پیشرفت و تحقق آرزوهایتان و شما را آزاد و رها از هر منفی میگرداند. مراقبهای که در کتاب صید ماهی بزرگ به آن بارها اشاره میشود شما را از زندانِ خشمها و ترسها نجات میدهد.
دیوید لینچ، نویسندهی کتاب صید ماهی بزرگ از بهترین کارگردانان دورهی ماست. 3بار نامزد جایزهی اسکار شده است. فیلمهای تأثیرگذارش مدام تحسین میشوند و بسیار خلاق است. پس از آشناییش با مراقبه، زندگی، افکار و درونش به کلی تغییر کرد و در این کتاب ما را به دنیایِ مراقبه فرا میخواند. لینچ راه دستیابی به بزرگترین ایدهها را به ما نشان میدهد. دیوید لینچ راه ورود به جهانِ جدیدی را برای ما باز میکند که سراسر آرامش، رشد و شکوه است.
کتاب صید ماهی بزرگ را ورق میزنیم و هربار غافلگیر میشویم که آشنایی با درون و شهود چه تأثیراتِ عجیبی بر ما میگذارد و چگونه در کاری که عاشقش هستیم ما را سرشار از نبوغ و شکوفایی میکند. کتاب به خصوص حرف های زیادی برای فیلم سازان دارد. تخیل را در آنها قوی میکند؛ تخیلی که هرچند بزرگ، واقعیت زندگی شما را خواهد ساخت. این کتاب برای هنرمندان و به خصوص اهالیِ سینما بسیار مفید خواهد بود؛ از روند هجومِ ایده ها، پردازشِ ایدهها و تبدیلش به فیلم میگوید و دریچهای است به سوی خلق هنرهای خاصی که دقیقا از درون آمدهاند و به شما یادآوری میکند که با مراقبه، هوشیاری شما رشد میکند و در نتیجهاش درک و فهم شما از اطرافتان رشد مینماید. کتاب، ما را تا رشدِ خلاقیت پیش میبرد و به ما جادویی عجیب را نشان میدهد که در آن بزرگترینها را میتوانیم خلق کنیم؛ کتاب از ما میخواهد با روشهایی ناب، لایههای سطحیِ وجودمان را کنار بزنیم و به اعماق دریایی برسیم که پر از ماهیهای خارقالعاده است.
کتاب صید ماهی بزرگ، دست میگذارد بر منحصربه فردیِ خاصِ ما و آن را آشکار میکند و ما را به دنیایِ عجیبِ درونمان میبرد که پر از شگفتی و معجزه است، جایی که حتی نمیدانستیم وجود دارد! نگرانیهای ما را برطرف میکند و ترسهایِ ما را به شجاعت تبدیل مینماید؛ در واقع جسارت و بیپرواییِ اعماقِ ما را بیرون میکشد تا با ایدههای بزرگمان، خلق کنیم. مراقبه، درِ ورود به ایدههای بزرگ و خاص، خلاقیتِ عجیب و رشدِ هوشیاری است؛ چیزی که بارها و بارها در کتاب به آن اشاره شده است. تعریفهای دیوید لینچ از سینما و نوعِ برخوردش با سینما در کتاب جذاب و خواندنی است. با نوشتههای کتاب، آرام آرام به این پی میبرید که اطرافتان هرچه دارد و ندارد، دقیقا آیینهی درونیِ خود شماست و بهتر است با نفوذ در درون، آنچه میخواهید را تغییر دهید. در هرحال و در هر مسیری از کار یا خلق هنر که باشید، از بین هزاران ایده در ذهنتان، تعداد زیادی، اضافی و نامناسب است و باید بتوانید این را تشخیص دهید و با جستجو در عمقِ وجودتان، خاصترین ایده را بیابید و کتاب دقیقا شما را به عمقِ وجودتان راهنمایی میکند.
در لا به لای جملات ِ کتاب به خودمان و هویتِ واقعیمان میرسیم؛ ما در ذات، قوی، هوشمند و فوقالعاده ایم و تنها باید با سکوتِ درونمان ارتباط بگیریم تا با سرعتِ نور به سرزمینی ناشناخته از درونمان راه یابیم که دقیقا شبیهِ سرزمینِ عجایبِ آلیس است. مراقبه جامعیتِ ذهنی، گیرایی، سرعت انتقال و پردازش را در شما به طرز شگفتی افزایش میدهد و شما را شادتر و پرانرژی تر میکند؛ همین باعث میشود در پیش بردن کارهایتان هم با کیفیت تر عمل کنید و هم سریع تر... دیوید لینچ با گریز زدن به خاطرات و روند ساختِ فیلمهایِ خود به شما نشان میدهد که افزایشِ تمرکز شما با مراقبه، چگونه بر تمامِ زندگیتان مؤثر خواهد شد. کتاب شما را به جادویِ یوگی های هندی میرساند و آنجا با آرامشی عجیب مواجه میشوید که خودتان هم میتوانید صاحبش گردید. زندگیِ شما پس از ارتباط گرفتن با عمقِ درونتان چنان عمیق و پر از صعود خواهد گشت که تعجب میکنید چطور زندگیِ سطحیِ قبلی را تحمل میکردید؛ در واقع در خلالِ جملات کتاب به خودِ خودتان میرسید و قدرتی را مییابید که پیش از این در زندگیتان ندیده بودید.
قصهی شکل گیریِ فیلمهای منتقد پسندِ دیوید لینچ را در کتاب از زبانِ خودش خواهید خواند و خواهید دید که در مسیر فیلمهای خوش ساختش چگونه ایدهها را پیدا و پردازش میکرده است. مراقبه، لینچ را به قدرتِ ماوراییِ روحش وصل میکرده و همین شورِ درونی در فیلمهایش جاری میشده؛ اشکالاتِ کارش و ناهماهنگیها را در مراقبه و سکوت کشف میکرده و مدام در حالِ دمیدنِ روح و اعجاز در فیلمهایش بوده است. او به جایی بسیار عمیق در درونش میرفته تا هوشیاریش را گسترش دهد و با رشدِ درکش، ساختههایش را متعالی تر کند. افزایش درک و فهم از هر چیز، یکی از نتایجِ شیرینِ مراقبه است. لینچ در کتابش به فیلمسازان توصیه میکند سختیِ کار را با رسوخ در عمقِ خود، آسان کنند و شادتر شوند چراکه در شادی، ذهن فعالتر عمل میکند. آنقدر نکاتِ شیرین از پروسهی ساختن فیلمهایِ دیوید لینچ در کتاب هست که برای هر کارگردان و اهلِ سینمایی، میتواند کلاسِ درسِ بزرگی باشد.
کتاب صید ماهی بزرگ شما را عمیق، ایده هایتان را بزرگ و کارهایتان را خاص و برند میکند؛ چراکه با درونتان آنها را رقم زده اید و اثر انگشتِ شما که مشابهش در دنیا نیست، بر آنها خورده است. وقتی با درونتان کارها را انجام میدهید، نه نیاز به تقلید دارید نه تعریفِ بیش از حد از کارتان و نه تلاشهای فرسایشی بلکه آرام و مطمئن پیش میروید و خلاقانه ترین اثرها را میسازید. بعد از مراقبهها با خودتان چنان آشتی میکنید و چنان باور به خود در شما شکل میگیرد که دیگر از نشان دادنِ هویتِ واقعیتان ابایی ندارید و کاملا خودتان میشوید. در این کتاب از عشقِ وافرِ لینچ به سینما، ایده پردازی و مراقبه میخوانیم و هیجان زده میشویم که خودمان هم با مراقبه، هر روز اوضاعِ بیرونیمان را بهبود بخشیم. مراقبه تا جایی برای لینچ مفید و مثمرثمر بوده که بنیادی بر پا کرده برای آموزش جهانیِ آن.. مراقبه از دیدِ لینچ، چنان بر قدرت و توانِ شما میافزاید که در برابر هر چیز در دنیا محکم تر و درست تر رفتار خواهید کرد.
شاید تلاشهای بسیاری در زمینهی کارتان کرده اید و آگاهیِ زیادی کسب نموده اید اما هنوز نتیجهی دلخواهتان را کسب نکرده اید؛ در کتابِ صید ماهی بزرگ میخوانید که با مراقبه، جهتِ تلاشهایتان را به سمتِ تغییر و شکوفایی ببرید و خودتان را از طریقِ درونتان تغذیه کنید تا قوی و قوی تر شده و در دنیا بهتر و بهتر عمل کنید. در کتاب از تعادل در همه چیز، شناختِ خود و رابطه با درون برای تغییر اوضاع میخوانید؛ با مراقبه محکم، زلال و شفاف میشوید و اجازهی دخالت به دیگران را نمیدهید و با قدرت در کارتان پیش خواهید رفت. اینکه کارگرانی قوی، از روندِ ساختِ فیلمهایش و ماجراهایِ پیش آمده حینشان بنویسد، بسیار جذاب، شیرین و آموزنده است و دید هر هنرمندی را رشد خواهد داد. کتاب صید ماهی بزرگ همچنان به چیزهایی که بعد از یافتنِ ایده به آنها نیاز داریم، اشاره میکند تا ایدهها در حدِ ایده نمانند و تبدیل به اثری با شگوه گردند. البته باید بدانید که مراقبه اثرات زیاد و شگفت انگیزی دارد، نه فقط یافتن ایده. بلکه توان، شور و هنرِ خلق را در شما افزایش میدهد و خواهید دید از همیشه شادتر و تواناتر گشته اید.
در کتاب صید ماهی بزرگ میآموزیم که مراقبه ما را سرشار از شادی، خوشبختی، آرامش و توان میکند؛ همهی اینها از درون ما به اطراف سرازیر میشود و ما میتوانیم تاریکیها را روشن کنیم و بر همهی اطرافمان تأثیر بگذاریم. مراقبه شما را به جادویِ معنویت میرساند؛ این جادو وجودِ شما را زلال میکند و شما این پاکی را در بیرون نمایان میکنید و از خود تأثیری سراسر مثبت بر جا میگذارید؛ بی هیچ منفی و سیاهی... مراقبه باعث میشود همهی خودتان چه قسمتهای خوب و چه قسمتهای نادرست را بشناسید، چه احساس شادی و چه غمتان را درک کنید، چه آرامش و چه عصبانیت را در خود نگاه کنید و در نهایت از همهی حسها برای خلق کمک بگیرید اما در زندانِ منفیها اسیر نشوید و مثبتها را تقویت کنید. مراقبه، تجربهیِ آگاهانهیِ خلق و تأثیر بر دنیاست؛ تجربه ای که از اعماقِ وجودتان شکل گرفته و بر اعماقِ جهان ثبت میشود. مراقبه درد را از شما دور میکند؛ پذیرش و ایمان را در شما رشد میدهد و شما با ایمان، شادی و آرامشتان، اثرهای شگفت انگیزی خلق خواهید نمود. شاید شما در کارتان در حالِ انجام اشتباهاتِ خطرناکی باشید، به خصوص اگر دستی بر فیلم و سینما دارید، این اشتباهات را با لینچ مرور کنید و به بررسی کارهایتان بپردازید. ایده رنگ، نور، معجزه و روح در کارهای شماست، آن را جدی بگیرید و در انتخابش دقت کنید. با مراقبهی درست و دقیق، رازهایی برایتان فاش میشود و به نقطه ای در درونتان میرسید که پر از شکوه است؛ میتوانید دستتان را دراز کنید و تکه ای از این شکوه، راز و قدرت را بیرون بیاورید و بعد با آن اثری به یاد ماندنی خلق کنید.
در کتاب با مراحلِ مختلفِ مراقبهها آشنا میشویم؛ در واقع همهی مراقبهها ما را به عمق نمیبرند و باید انواع آن را بشناسیم و بیاموزیم و قطعا باید صبورانه و پیوسته انجامش دهیم تا به نتایجِ شگفتآورش دست یابیم. بزرگترین دستاوردِ مراقبه، خودت شدن میباشد؛ وقتی خودت شوی و با درونت مواجه گردی، قدرتهای عظیمِ روحیت را خواهی شناخت و دیگر کمتر چیزی آزارت خواهد داد؛ در واقع رنجها را با قدرت پشت سر خواهی گذاشت؛ رؤیاهایت را تفسیر خواهی کرد و از هرکدام چیزی خواهی آموخت. کتاب صید ماهی بزرگ، با تمرکزش بر درون، شما را با دریایِ شادیِ وجودتان آشنا میکند . وقتی دل به آن دریا زدید، اعجاز و شکوه را خواهید دید و بهترینها در انتظارتان خواهد بود. لینچ در کتاب به شیرینی از روندِ جذابِ ساختِ فیلمهایش میگوید و در هر کدام چیزی را به میآموزد و در آخر از ما میخواهد با مراقبهی هر روزه و همیشگی، از تاریکیها و ترسها خارج شویم و به شجاعت، نور و شادی برسیم. کتاب صید ماهی بزرگ را اگر در شروعِ انجام کاری هستید، بخوانید تا چنان به شما دید دهد و در رشدِ خلاقیت و هوشیاریتان تأثیر بگذارد که بعد از پایانِ کتاب و انجام آنچه گفته، همه چیز را در حالِ تغییر ببینید. همه در تلاشهای فرسایشی غرق هستند و در سطح، بدون شادی پیش میروند اما اگر این کتاب را بخوانند، به جایی از عمق و درونشان میروند که پر از جادوست و این جادوها، دنیای بیرونشان را کن فیکون خواهد کرد.
کتاب «جای خالی سلوچ» نیز یکی از هزاران کتاب در میان آثار فاخر ادبیات ایران است که باید آن را در لیست کتابهایی که باید پیش از مرگ خواند قرار دهید. این کتاب از برترین آثار فارسی است؛ به هزاران دلیل که در این مقاله خواهید خواند. ما در اینجا از اهمیت کتاب «جای خالی سلوچ» برای شما میگوییم و کارنامهی محمود دولتآبادی و کتاب «جای خالی سلوچ» را معرفی میکنیم. پس از خواندن این مقاله شما همهی آنچه را که لازم است در رابطه با کتاب «جای خالی سلوچ» خواهید دانست و بیشک اقدام به خرید این کتاب و خواندن آن خواهید کرد. کتابهایی که در ادبیات ما وجود دارند هر کدام دارای ویژگیهای منحصر به خود هستند و با هر کتاب میتوان دریچه را رو به سوی زندگیهای دیگر گشود و در داستانها همراه با شخصیتهای کلیدی این کتابها زندگی کرد. در بررسی کتاب «جای خالی سلوچ» نوشتهی محمود دولتآبادی همراه ما باشید.
محمود دولتآبادی نویسندهی پرآوازه و مشهور فارسیزبان در سال 1319 و در مرداد ماه چشم به جهان گشود. این نویسندهی مشهور در دولتآباد سبزوار چشم به جهان گشوده است. دولتآبادی فقط رمان ننوشته؛ تا به حال چندین نمایشنامه و فیلمنامه نیز به رشتهی تحریر درآورده است. در سال 1338 دولتآبادی به تهران مهاجرت کرد و در کلاسهای بازیگری و تئاتر ثبتنام کرد و در تئاتر نیز ایفای نقش داشته است. در میان آثار برگزیدهی ادبیات ایران شما چندین اثر را از محمود دولتآبادی خواهید دید. معروفترین اثر وی که به عنوان طولانیترین رمان ایرانی نیز از آن یاد میشود کتاب «کلیدر» است. کتاب «کلیدر» در ده جلد و سه هزار صفحه نوشته شده است. محمود دولتآبادی را به عنوان یکی از پیشگامان نگارش رمانهای طولانی میدانند و به عقیدهی علیمحمد افغانی نویسندهی کرمانشاهی، دولتآبادی احیاکنندهی ادبیات بومی است. محمود دولتآبادی علاوه بر اینکه نویسنده است اصلاحطلب نیز هست و همواره فعالیتهای سیاسی داشته است؛ دولتآبادی پیش از انقلاب 57 چندین بار به زندانهای ساواک افتاده بود. کتابهای محمود دولتآبادی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، هندی، ایتالیایی، عربی و کردی نیز ترجمه شدهاند و این نویسندهی بزرگ در کشورهای خارجی نیز طرفداران خود را دارد. دولتآبادی جوایز بسیاری را از جمله نشان شوالیهی هنر و ادب فرانسه، لوح زرین بیست سال داستاننویسی و مَن بوکر را برنده شده است. کتاب «جای خالی سلوچ» یکی از کتابهایی است که محمود دولتآبادی در این سالها نوشته است؛ برای آشنایی با این رمان در ادامه نیز همراه ما باشید.
یک روز صبح مرگان از خواب برمیخیزد و سلوچ را رفته مییابد. مرگان، سلوچ، هاجر، ابروا و عباس در زمینج با عنوان یک خانواده زندگی میکنند. عباس بزرگترین پسر خانواده است و به قماربازی علاقه دارد، ابروا عشق پدر و پسری کاری است، هاجر نیز دختر کوچک خانواده و همدم مرگان است. اما مرگان شخصیت اصلی داستان است و همانطور که دولتآبادی در نوشتهی پشت جلد گفته است قصد دارد بیان کند که زنان نیز همانند مردان در مشکلات و سختیهای زندگی میجنگند و تمامی مصائب زندگی را تاب میآورند و پابهپای دیگران وقتی که لازم بشود با فردایی مبهم رودررو میشوند، تنها با این تفاوت که این رفتارها زیبایی بیشتری را در خود به همراه دارند. در کتاب «جای خالی سلوچ» ما با خانوادهی چهارنفری مرگان در غیاب سلوچ و با مصائب و دشواریهایی که این خانواده باید پشت سر بگذارند همراه میشویم؛ از یکشبه پیر شدن عباس و فروش سهم خدا زمین گرفته تا ازدواج هاجر و پیشنهادهای بیشرمانهای که به مرگان میشود. در کتاب «جای خالی سلوچ» میتوانید چهرهی زشت فقر را ببینید و در غیاب پدر خانواده تلاشهای مرگان را برای سالم و سرپا نگه داشتن خانوادهاش تا زمان بازگشت سلوچ خواهید دید و درد و رنج آنها را با تمام وجود لمس خواهید کرد.
نقد کتاب «جای خالی سلوچ»
همانطور که گفتیم کتاب «جای خالی سلوچ» از برگزیدهترین آثار محمود دولتآبادی است چراکه در این کتاب دولتآبادی بیشتر به مرگان و رنج و دردی که تحمل میکند پرداخته است و خواهیم دید که چگونه مرگان همچون شیرزنی گلیم زندگی خودش و بچههایش را از آب بیرون میکشد. رمان «جای خالی سلوچ» با ظرافت و صرف وقت بسیاری نوشته شده است و به گفتهی خود دولتآبادی طرح اصلی این رمان در 4 سال حبس او در زندانهای ساواک پرورده شده و تنها در 70 روز و پس از خروج از زندان نوشته شده است. در تمامی صحنههای کتاب شما شاهد آن هستید که دولتآبادی بهدقت و با ظرافت هرچه تمامتر شخصیتها و وقایع را توصیف کرده است به گونهای که انگار در تمامی آنها حضور دارید و میتوانید با تمامی شخصیتها بالاخص مرگان همزادپنداری داشته باشید. در این رمان بهشدت شاهد افکار و تفکرات مردسالارانه خواهید بود و میبینید که پس از ناپدید شدن سلوچ همهی مردان داستان میخواهند برای مرگان و دخترش سرپناهی ایجاد کنند اما مرگان با استفاده از فکر خود و باوری که به قدرتهایش دارد چنین اجازهای را به کسی حتی دو پسر خود نمیدهد.
همچنین در کتاب «جای خالی سلوچ» همواره میبینیم که فقر از دری وارد میشود، ایمان از در دیگر خارج میشود. چرا که تمامی شخصیتهای این رمان ادعای باخدا بودن دارند اما زمانی که بحث پول پیش میآید تنها به فکر منافع خود هستند.
ناشران زیادی اقدام به چاپ کتاب «جای خالی سلوچ» کردهاند و نمونههای مختلف این کتاب در بازارها دیده میشود اما معتبرترین آنها مربوط به نشر چشمه است. برخی از فروشگاههای آنلاین کتاب، رمان «جای خالی سلوچ» را با امضای خود محمود دولتآبادی به فروش میرسانند و میتوانید این کتاب را با قیمتی مناسب از تمامی فروشگاهها خریداری کنید. همچنین میتوانید کتابهای محمود دولتآبادی را در خارج از کشور نیز از سایت آمازون و یا کتابفروشیهای معتبر تهیه کنید، چراکه همانطور که دیدید کتابهای محمود دولتآبادی به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاند و در سراسر جهان شناختهشده هستند.
بر خلاف متون علمی که به راحتی قادر به برگردانده شدن به زبانهای متنوع هستند، شعر پدیدهایست درگیر ادبیات که برای هر زبان و هر ملت مفهوم منحصر به فرد خود را دارد. به همین خاطر است که خواندن شعری که زبان اصلی آن اسپانیایی است به فارسی دشوار است. اما اشعار پابلو نرودا را به فارسی هم میتوان خواند و از تصویر سازی و لطافت حاضر در هر سطر لذت برد. این امر برخاسته هم از ترجمهی خوب و روان مترجمین، و هم تصویرسازی قدرتمند شعر پابلو نرودا در کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه میباشد.
پابلو نرودا در حالی نوشتن کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه را در سال 1952 به پایان رساند که در تبعید در جزیره کاپری به سر میبرد. طبیعت این جزیره به قدری زیبا بود که الهام بخش نرودا در سرودن اشعارش گشت. (این جزیره مکان فیلمبرداری فیلم “ایل پوستینو: پستچی” بوده است.) نرودا که تحت تاثیر لطافت این مکان دل انگیز قرار گرفته بود، اشعار پر احساس خود را سرود و به ماتیلدا اروشا، معشوقه اش تقدیم کرد. هرچند وی توانست با فاصله چند ماه این کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه را به صورت ناشناس در تعداد بسیار محدود منتشر کند، اما نسخه اصلی در سال 1963 برای اولین بار به صورت رسمی منتشر شد. نرودا سالها بعد با ماتیلدا اروشا ازدواج کرد.
نرودا اساسا شاعری فعال محسوب میشد، اگر تمام اشعار او را یک جا جمع کنیم حجم بسیار زیادی را در بر خواهند گرفت. اشعار عاشقانهی نرودا که در کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه آورده شده است، عناصر رابطهای عاشقانه بین دو نفر را با عشقش به میهن و طبیعت دلربا پیوند میدهد و گیرایی شعر او بسیار تخیل برانگیز است. یکی از ویژگیهای دیگر شعر او را میتوان توجه زیاد او به جزییات دانست. نرودا به همه چیز به چشم امر الهام بخش مینگریست و کوچکترین عناصر محیط در شعر او اثر خود را میگذاردند.
شعر نرودا را با چند عنصر میتوان به خوبی شناسایی کرد، لطیف بودن و پرداختن به عشق اصلی ترین ویژگی شعر اوست. اما وی که یک مبارز سیاسی هم هست، از انتقال اندیشهی خود در شعر هراسی ندارد. وطن دوستی و وطن پرستی او را در برخی از اشعارش میتوان دید. توجه به جزئیات و خلق لحظههای خارق العاده نیز از ویژگیهای شعر او محسوب میشوند، در جایی که میگوید “برای من موی توست که بافههای گندم را از هم جدا میکند”، صحنهی شور انگیزی از تلاقی موی معشوق و گندمزار تداعی کرده است.
هرچند گفته شده که نرودا در حال ترتیب سفری به مکزیک بود که دولتی در تبعید بر علیه پینوشه را رهبری کند و کودتای او را براندازد و این میتواند اصلی ترین علت مرگ مشکوک او باشد، تاکنون وجود سم مشخصی تایید نشده است. پس از مرگ پابلو نرودا طرفداران وی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی مراسم یادبودی برگزار کردند و آن مجلس را تبدیل به محفلی برای اعتراض به حکومت کردند. نیروهای امنیتی خانهی نرودا را تخریب کردند و آثار و کتابهای او را از بین بردند.
پابلو نرودا یکی از شاعرانی است که تا آخرین لحظهی حیاتش از عشق و احساس سرود و آتش تند سیاست هم نتوانست طبع لطیف او را تحت تاثیر قرار دهد و اشتیاق وی را برای سرودن خاموش سازد. به همین دلیل است که همیشه با جوهر سبز مینوشت و به همین دلیل است که گابریل گارسیا مارکز، نویسندهی سرشناس اهل کلمبیا وی را یکی از بزرگترین شاعران قرن لقب داده است.
او در کتاب «بانوی اقیانوس و صد غزل عاشقانه» اشعاری عاشقانه سروده است، در حالی که رنگ و بوی شعرش در کتاب «سفر پرسش» سورئالیستی میشود و تفکرات و اندیشههای سیاسی او در کتاب «انگیزه نیکسون کشی و جشن انقلاب شیلی» منعکس شده است. در کتاب «اعتراف به زندگی» خود زندگی نامه ای نوشته است و «در بوسههای تو به خواب خواهم رفت» باز محتوایی عاشقانه را در شعرهایش به تصویر کشیده است. کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه هم مضمون عاشقانه را به اوج میرساند و معشوق در آن نقشی پر رنگ ایفا میکند.
کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه در سال 1387 و در قطع رقعی توسط انتشارات چشمه به بازار عرضه شد. شعرهای این کتاب توسط احمد پوری و کاظم فرهادی به فارسی برگردانده شده اند. کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه یکی از پرفروش ترینهای چاپ در ایران میباشد، به طوری که تا چاپ بیست و هفتم هم در سال 97 رسیده است. کتاب هوا را از من بگیر، خنده ات را نه در 108 صفحه در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
اگر دوست دارید بدانید آدمهای گوشهگیر و منزوی چطور دنیا را نگاه میکنند، کتاب یادداشتهای زیرزمینی فیودور داستایوفسکی گزینهی خوبی است. دیدن دنیا از چشم یک آدم تنها تجربهی جالبی است. مخصوصاً اگر آدمی که کتاب یادداشتهای زیرزمینی را از زبان او میخوانیم، حواسجمع هم باشد. حواسش به احوالات و احساسات خودش و تمام ریزهکاریها و نقصهای دنیا و کارهای دست و اشتباه مردم باشد. شاید این روزها بعضی از ما به این آدمها بگوییم بدبین، ولی فیودور داستایوفسکی با این نظر موافق نیست. داستایفسکی میگوید آدمی که کتاب یادداشتهای زیرزمینی از زبان اوست، خودش تجسم شرایطی است جامعهی ما را به این شکل در آورده است:
هم یادداشتها و هم نویسندهاش خیالی است؛ اما آدمهایی مثل نویسندهی این یادداشتها، نهتنها در جامعهی ما امکان حضور دارند، بلکه باید باشند تا تجسم شرایطی شوند که همین جامعه محصول آن است.
کتاب یادداشتهای زیرزمینی فیودور داستایوفسکی با این جملات آغاز میشود:
من آدم خبیثی هستم، آقایان!... اصلاً راحتتان کنم؛ مریضم. هیچ جذابیتی هم ندارم. غلط نکنم کبدم هم مشکل دارد. بااینهمه سر سوزنی از دردهام سر در نمیآورم و حقیقتش نمیدانم دقیقاً چه مرگم هست.
و با همین جملات تکلیف ما روشن میشود که با چه جور کتابی سر و کار داریم.
شخصیت اصلی کتاب یادداشتهای زیرزمینی آدم تودار و گوشهگیر و اهل فکری است و زندگی پیچیده و پر از تناقضی دارد. البته افکارش و حرفایش به اندازهی زندگیاش پیچیده نیست. از کلمهی زیرزمین در اسم کتاب پیداست که این آدم از جامعه بریده است و از این گسست رنج میکشد. از خیلی چیزهای دیگر هم رنج میکشد: مهمتر از همه، از زندگی و از خودش. او به هیچ چیز باور ندارد. هیچ هدفی در زندگی ندارد. خودش هم میداند این وضع بدی است ولی قصد عوض شدن ندارد. حمیدرضا آتش برآب مترجم کتاب یادداشتهای زیرزمینی در پایان مقدمهی کتاب بهدرستی میگوید:
کتاب یادداشتهای زیرزمینی یکی از آن کتابهایی است که میتوان با خود برداشت به جزیرهای مهجور برد و تا آخر عمر آنجا سر کرد. خواندن این رمان برای کسانی که از منظر روانی ضعیف هستند، جایز نیست. برعکس، باید روی جلدش اضافه شود: این رمان را خودستایان بخوانند تا منفجر شوند!
بخش نخست کتاب «زیرزمین» نام دارد و راوی در این بخش، خودش، دنیایش و افکار درونیاش را به ما معرفی میکنم. از تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد ندارد میگوید. از چیزهایی که فکر و ذکر مردم شده ولی او اصلاً به آنها باور ندارد. این بخش از کتاب یادداشتهای زیرزمینی انگار مقدمهای است برای بخش دوم که قرار است راوی برای ما تعریف کند چطور شد که به این روز افتاد و چرا چنین نگاه تلخی به دنیا و آدمهای اطراف و خودش دارد. در پایان همین بخش است که نگاه تلخش به دنیا را به زیبایی هر چه تمامتر خلاصه میکند:
سرانجام باید بگویم دلتنگ و ملولام و هیچ کاری نمیکنم. نوشتن؛ راستی که انگار برای خودش کاری است. میگویند با کار کردن، خُلق آدمیزاد نرم و دلش پاک میشود. اما حتی این هم شانس میخواهد.
بخش دوم کتاب با عنوان «بهمناسبت برف نمناک» با یک شعر شروع میشود. این بخش را راوی با تعریف کردن دنیای جوانیاش شروع میکند. زمانی که 24ساله بوده و در ادارهای کار میکرده است. سپس روحیات درونی خودش و رفتار آدمهای اطرافش را نقد میکند. از درگیریهای درونیاش میگوید. ولی از درگیریهای بیرونیاش عملاً چیزی نمیبینیم. چون اصلاً بیرون با چیزی درگیر نمیشود. چیزی درگیرش نمیکند. راوی از آن آدمهایی است که هر اتفاق کوچکی در بیرون برایش میافتد، در درونش هزار و یک جور کلنجار و وسوسهی و فکرهای پیچیده میبافد تا دلیلی سر هم کند؛ ولی بیفایده.
در پایان این بخش، آدمهای اطرافش و شاید خود ما را که کتاب یادداشتهای زیرزمینی را از زبان او خواندهایم به سختی نقد میکند که
«شما حق ندارید من را قضاوت کنید!»: ببینید، من در زندگی شخصی، کارهایی کردهام که شما جرأت انجام نیمی از آنها را هم ندارید. دور و برتان را خوب نگاه کنید! ما حتی نمیدانیم خودِ این زندگی چه هست و چه نام دارد؟ اگر کتابهامان را از ما بگیرند و تنها رهامان کنند، بهآنی گم و پریشان میشویم و دیگر نمیدانیم چه باید بکنیم و چه نباید.
و داستایفسکی در پایان میگوید:
یادداشتهای این آقای تناقضگو در اینجا به پایان نمیرسد؛ چون طاقت نیاورد و همینطور به نوشتن ادامه داد. اما به نظر میرسد که میتوان همین جا دست نگه داشت
مترجم به کتاب یادداشتهای زیرزمینی چهارده تفسیر هم اضافه کرده که به درک دقیق و عمیق افکار راوی و دیدگاههای داستایوفسکی کمک بسیاری میکند. با خواندن این مقالات میتوان با دنیای کتاب یادداشتهای زیرزمینی از منظر روانشناسی، فلسفه، نقد ادبی، هنر و اخلاق آشنا شد.
در رمان «گناه از کیست؟» نوشتهی الکساندر هرتسن، یکی از شخصیتها میگوید:
من روس هستم. زندگی به من آموخته است بیندیشم، اما اندیشیدن به من راه زیستن را نیاموخته است.
این جمله بهترین تعریف از قهرمانان رمانهای داستایوفسکی و بهویژه راوی کتاب یادداشتهای زیرزمینی است. فیودور داستایوفسکی در سال 1821 به دنیا آمد و در سال 1881 از دنیا رفت. زندگی پرماجرایی داشت. در 28سالگی به جرم فعالیتهای سیاسی دستگیر و به سیبری تبعید شد. در ابتدا قرار بود اعدام شود ولی به او تخفیف خورد. نگهبانان به او نگفتند تخفیف خورده و برای ترساندن او، مراسم اعدام را برگزار کردند و درست لحظهی آخر واقعیت را به او گفتند. این اتفاق تأثیر شدیدی بر تمام عمر او گذاشت.
با شروع به نویسندگی به سرعت مشهور شد. ولی ابتلا به صرع، مرگ همسر اول و بردارش، و عادت به عیاشی و قمار، زندگی او را دچار پستی و بلندیهای زیادی کرد. از قضا داستایوفسکی بهترین آثارش از جمله برادران کارامازوف را در اوج این اتفاقات نوشت.
داستایوفسکی بیشک در کنار تولستوی مشهورترین نویسندهی ادبیات روسیه است. 150 سال از زمانی که داستایفسکی بهترین رمانها و داستانهایش را نوشت میگذرد. ولی روانشناسی شخصیتهای آثار او آنقدر دقیق و زنده و انسانی است که وقتی کتابهای او را میخوانیم نمونهی زندهی آنها را در خودمان و اطرافیان میبینیم.
فیودور داستایوفسکی رمانها و داستان کوتاههای زیادی نوشته است که بهترین آنها با دقیقترین ترجمه به فارسی را در زیر نام میبریم:
کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، نویسنده معروف و مشهور سوئدی یوناس یوناسن به رشته تحریر درآورده است. کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد در سال 2009 در کشور سوئد منتشر شد. مدتی پس از انتشارنتوانست مورد توجه واقع شود و حتی کسی برای مورد توجه شدن آن و موفقیت کتاب پیش بینی صورت نداد. علیرغم وجود این مسائل یک سال پس از انتشار کتاب در کشور سوئد، به کتاب مشهور و پر فروشی تبدیل شد. همچنین آوازه شهرت و محبوبیت این اثر سرتاسر جهان را در بر گرفت و به یکی از رمانهای معروف دنیا مبدل گشت. در ابتدا این کتاب برای چاپ به ناشران متعددی ارائه شد اما فقط در کشور انگلستان یک ناشر حق چاپ آن را خرید و به انتشار کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد اقدام کرد. محور داستان روایت پیرمرد صد ساله ای میباشد که در خانه سالمندان قرار دارد و تصمیم میگیرد از پنجره آنجا فرار کند.
کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، روایت جذاب و مهیج پیرمرد صد ساله ای با نام آلن کارلسون میباشد که در خانه سالمندان روزگار خود را سپری میکند. دوستان آلن در نظر دارند به مناسبت صد سالگی او جشن تولدی برای او ترتیب دهند. با این وجود آلن از معاشرت با دوستان مسن خود و همچنین اقامت در خانه سالمندان خسته شده است و به دنبال راه فراری برای رهایی از این وضعیت میگردد. در نتیجه تصمیم به فرار میگیرد و از پنجره اتاق راهی مقصدی نامشخص میشود. در ادامه مسیر خود، آلن راهی ایستگاه اتوبوس میشود و به طور تصادفی یک چمدان و کیف حاوی مبالغ زیادی پول در اختیار او قرار میگیرد. در این هنگام آلن سفر خود را به پیش میبرد غافل از اینکه برای باز پس گیری چمدان گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر در جستجوی او هستند. بدین ترتیب ماجراهای آلن، شخصیت اصلی این کتاب آغاز میگردد. در خلال ماجراهای پیرمرد صد ساله، وقایع مهم قرن بیستم به تصویر کشیده میشود. همچنین در ادامه داستان با شخصیتهای برجسته و معروفی نظیر مائو، چرچیل و استالین برخورد میکند و با لحنی طنز اتفاقهای دوران آنها روایت میگردد. اتفاقات در این رمان با زبان طنز شرح داده میشود و با شکستن این اتفاقات در قالب طنز، این وقایع را مجدد از نو بنا میسازد. نویسنده این کتاب، همه جهان و هر چیزی که به آن مربوط میشود را شوخی و طنز بیان میدارد. در واقع همه مسائل و موضوعات به کار رفته در کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، محتوایی ابلهانه و طنز گونه را با خود به همراه دارد.
ژانر کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، نوعی طنز اجتماعی سیاسی به شمار میرود. طرز بیان و نوشتار یوناس یوناسن ساده، روان، جذاب و مهیج میباشد. آلن قهرمان اصلی داستان از شخصیتی سرحال و جالب برخوردار است که علاوه بر اینکه مخاطب را با خود همراه میکند، با غافلگیر کردن مخاطب به طور غیر مستقیم به او میگوید که برای آغاز کردن هرگز دیر نمیشود. این پیرمرد باهوش و جالب ضمن سخت نگرفتن زندگی، نگاه شاد و مفرحی به این موضوع دارد. شخصیت آلن را میتوان همانند دن کیشوت تصور کرد، از این نظر که دارای ویژگی نیمه دیوانه و بیخیال بودن میباشد. همچنین به سرانجام کارهایی که انجام میدهد توجهی ندارد و در صورتی هم که عواقب کار خود را در نظر بگیرد، برای او دارای اهمیت نمیباشد. هدف نویسندهها از به وجود آوردن قهرمانهایی با این ویژگیها، نشان دادن این موضوع است که همیشه انسانها نمیتوانند بی عیب بوده و عاقلانه و منطقی رفتارهای خود را انجام دهند. طرز بیان طنز گونه این داستان جذابیت آن را دو چندان میکند. در بخشهایی از این رمان آلن یا همان پیرمرد صد ساله موضوع داستان با اینکه از سواد بالایی برخوردار نمیباشد اما با بسیاری از شخصیتهای بزرگ سیاسی همنشین شده و علاوه بر تعامل با آنها در بسیاری از وقایع اتفاق افتاده در قرن بیستم، به یاری و کمک آنها میشتابد. با وجود اینکه با سیاست میانه خوبی ندارد اما با رفتارهای ابلهانه، ناخودآگاه حضور در مسائل سیاسی را تجربه میکند. با این وجود آلن در برخورد با این اتفاقات بسیار خونسرد میباشد و انتظار نمیرود که بخواهد از وقوع چنین اتفاقاتی پیشگیری نماید. یکی از مهارتهای ویژه او درست کردن بمب اتمیاست. جالب است که پیرمرد صد ساله داستان به دنبال ماجراهای خود از ایران نیز سر در میآورد و در طول حضورش در ایران، در شهر تهران به زندان میافتد.
یوناس یوناسن نویسنده کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد در سال 1961 در جنوب کشور سوئد چشم به جهان گشود. وی علاوه بر نویسندگی در روزنامه نگاری نیز فعالیت میکرد. سپس در حیطه تهیه کنندگی در تلویزیون مشغول به فعالیت شد. بر همین اساس موفق به تاسیس یک شرکت در زمینه تهیه و تولید برنامههای تلویزیونی گردید. با اینکه شرکت او به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا کرده بود اما خستگی و فشار ناشی از کار زیاد سنگین، باعث شد که او شرکت خود را بفروشد. در ادامه همراه با خانواده اش به نقطه ای دوردست و دور افتاده در کشور سوئد مهاجرت کرد و زندگی در کنار پرندگان را در این محیط تجربه نمود. یوناس موفق شد در این جزیره رمان خود را به اتمام برساند و آن را منتشر سازد. ابعادی از شخصیت خودش را در کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد و قالب شخصیت پیرمرد داستان، در معرض نمایش گذاشت. یوناسن ابراز میکند که برای نگارش اولین اثر خود 47 سال صبر نموده و زمان گذاشته است. این کتاب تاکنون به بسیاری از زبانهای مختلف ترجمه شده است. پس از انتشار این اثر خلاقیت و قدرت تخیل یوناس یوناسن مورد تحسین و ستایش منتقدان قرار گرفت.
خرید کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد با ارسال رایگان