کتاب ریگ روان دومین اثر استیو تولتز است. این کتاب نیز همچون کتاب نخست استیو تولتز یعنی «جزء از کل» با اقبال زیادی از سوی خوانندگان در سرتاسر جهان مواجه شد. ریگ روان کتابی جذاب و خواندنی است و خواننده را با خود همراه میکند. تجدید چاپ چندین بارهی آن نشان از استقبال زیاد خوانندگان از این کتاب و گواه این مدعاست که ریگ روان کتابی موفق در بازار نشر بوده است. شاید بتوان گفت که موفقیت کتاب ریگ روان تا اندازهی زیادی مدیون شیوهی روایت خاص و همچنین استفاده از بیان طنز آلود در وصف موقعیتهای تراژدی است.
در بین علاقهمندان به کتاب در ایران نیز استیو تولتز با همان کتاب اول خود محبوبیت زیادی را به دست آورد. به همین دلیل استقبال فراوان از کتاب ریگ روان نیز تا اندازهی زیادی قابل پیشبینی بود، تا جاییکه کتاب به چاپ پانزدهم هم رسید. در متن پیش رو سعی داریم تا به معرفی بیشتر این کتاب بپردازیم.
استیو تولتز یکی از نویسندگان معروف سالهای اخیر در دنیا است. او در سال 1972 در سیدنی استرالیا به دنیا آمد. استیو تولتز را بیشتر به عنوان نویسندهای فیلسوف میشناسند، چرا که داستانهایش سرشار از عقاید و نقلقولهای فلسفی است. از تولتز تاکنون تنها دو رمان بلند منتشر شده است، که البته همین دو کتاب توانستند محبوبیتی فوقالعاده را برای او در سرتاسر جهان به ارمغان آورند. چیزی که بیشتر باعث محبوبیت او شده است، شیوهی داستانسرایی و استفاده از بیان طنز در روایت زندگی شخصیتهای کتابهایش است.
ریگ روان روایت کنندهی یک داستان اجتماعی است که زمینهای فلسفی دارد. خود استیو تولتز نویسندهی کتاب معتقد است که این کتاب دربارهی ترس از زندگی است. کتاب ریگ روان بازگوکنندهی داستان دو دوست است که هر دو انسانهایی شکستخورده در زندگی هستند؛ اغلب بخشهای کتاب شامل ماجراها و بدبختیهای زندگی آلدو از زبان دوستش لیام است.
آلدو کارآفرین بداقبالی که دردسر و بدشانسی او را سایه به سایه در زندگی تعقیب میکند. همچنان که بداقبالیهای آلدو بیشتر و بیشتر می شود، دوست صمیمی او یعنی لیام که از قضا او نیز فردی بدشانس و شکست خورده در کار و زندگی شخصی خود است، تصمیم میگیرد تا کتابی دربارهی زندگی پرماجرای آلدو بنویسد. همچنان که داستان پیش میرود پیچ و خم آن بیشتر میشود و وقایع مختلفی برای شخصیت اصلی به وقوع میپیوندد.
نقدهای بسیار زیاد و متفاوتی بر کتاب ریگ روان نوشته شده است. بسیاری این کتاب را در سطح نازلتری نسبت به «جزء از کل» می دانند، کتابی که توانست توجه همگان را به استیو تولتز به عنوان نویسندهای نوظهور جلب کند و جایزه بوکر را نیز نصیب او کند. اما عدهای هم بر این معتقدند که با اینکه هر دو کتاب از نظر فرم و ساختار تفاوت چندانی با هم ندارند، اما این کتاب را نباید با «جزء از کل» مقایسه کرد و به عنوان یک اثر مستقل جذابیتها و ویژگیهای خاص خود را دارد.
استیو تولتز در مورد چگونگی خلق شدن شخصیت اصلی کتاب ریگ روان بیان میکند که: نسخهی اصلی اولین رمانم یعنی «جزء از کل» بسیار طولانی بود، بنابراین پس از اینکه چندین بار برای چاپ رد شد تصمیم به ویرایش آن گرفتم. در آن نسخه اصلی یک شخصیت وجود داشت که آن را به کلی حذف کردم. یک شخصیت بدشانس که وقتی به آن رسیدم، به نظر میآمد متعلق به رمان دیگری است. وقتی شروع به نوشتن کتاب ریگ روان کردم به آن شخصیت پر و بال بیشتری دادم، به این صورت که شانس بد او را بیشتر کردم و او را در موقعیتهایی قرار دادم که خود من کمی آنها را تجربه کرده بودم. اینگونه بود که شخصیت اصلی کتاب ریگ روان به وجود آمد.
نویسنده به کمک قدرت تخیل فوقالعاده و همچنین نبوغ خاص خود در شخصیت پردازی توانسته است شخصیت بسیار خاصی را در کتاب ریگ روان خلق کند که به یک شخصیت ماندگار در ذهن خواننده تبدیل میشود. شخصیتی که انواع مختلفی از بدشانسی را در زندگی خود تجربه میکند. بداقبالی آلدوی رمان ریگ روان را از بچگی تا بزرگسالی همراهی میکند، زندگی او سرشار از بدبیاریها، ترسها، کابوسها، تلاشها و شکستها است. از آنجایی که بیشتر موقعیتهایی که شخصیت اصلی داستان در آنها قرار میگیرد و همچنین احساساتی که او در وجود خود دارد برگرفته از تجربهها و احساسات واقعی است، بنابراین میتواند موجب برانگیختن حس همذات پنداری خواننده شود.
زمینهی فلسفی کتاب ریگ روان که بخش بسیاری از کتاب را به خود اختصاص داده، باعث شده است که خواننده در میان این بدبختیها به مسائلی همچون وجود، زندگی، مرگ، خدا و غیره مواجه شود و ذهن او درگیر بعضی مسائل و سؤالهای فلسفی شود و تا مدتها به مسائلی از این دست بیاندیشد. البته تمام این موقعیتها و مسائل آغشته به طنز تلخی است که در سرتاسر کتاب نهفته است، که آن را از شگردهای نویسندگی استیو تولتز در ایجاد جذابیت داستانی برمیشمارند.
استیو تولتز به عنوان نویسندهی کتاب ریگ روان شیوهی روایت خاصی را در این کتاب در پیش گرفته است. کتاب از سه فصل تشکیل شده است و هر فصل با جملهای فلسفی آغاز میشود. داستان دو راوی متفاوت دارد، لیام و آلدو و روایت به طور مداوم در حال تغییر بین این دو نفر است. راوی اول لیام دوست قدیمی آلدو است. او که خود فردی بدبخت و شکستخورده است، قصد دارد کتابی دربارهی زندگی آلدو بنویسد. فصل اول و سومِ داستان از زبان او روایت میشود. فصل دوم از زبان خود آلدو یعنی شخصیت اصلی کتاب ریگ روان روایت می شود. کسی که انواع و اقسام بدبختیها و بدشانسیها را در زندگی خود تجربه میکند.
علاوه بر راویهای متفاوت، کتاب ریگ روان در مقاطع زمانی متفاوتی نیز روایت میشود، یعنی فصول کتاب توالی زمانی ندارند و فصل به فصل از داستان از زمان گذشته به آینده و از آینده به گذشته در حال رفت و آمد است. داستان پر از دیالوگها و مونولوگهایی است که بسیاری از آنها در خاطر خواننده باقی میماند و بر جذابیت داستان میافزاید.
کتاب ریگ روان نخستین بار در سال 2015 و توسط انتشارات «سایمون اند شوستر» منتشر و به بازار کتاب عرضه شد. نسخهی اصلی این کتاب که در واقع یک داستان بلند است متشکل از 368 صفحه می باشد. رمان ریگ روان تا به حال به زبانهای مختلفی ترجمه و به چاپ رسیده است. در ایران نیز این کتاب با ترجمهی پیمان خاکسار و توسط نشر چشمه به بازار نشر عرضه شده است. به تازگی نیز نسخهی صوتی این کتاب در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است
کتاب جز از کل، اولین رمان استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی، در سال 2008 منتشر شد. کتاب جز از کل رمانی کمدی است که روایتگر سه نسل از خانوادهی عجیب و غریب دین (Dean) و اطرافیان آنها در استرالیاست. کتاب جز از کل راوی واحدی ندارد و به شکل داستان در داستان روایت میشود. گاهی به گذشته برمیگردد و روایت را از منظر یکی از شخصیتها دنبال میکند و دوباره به زمان میآید و منظر قبلی را دنبال میکند.
داستان کتاب جز از کل را جاسپر از سلول زندان برای ما روایت میکند. بعد به گذشته میرویم؛ زمانی که او پنجساله است پدرش، مارتین، او را از مدرسه بیرون میکشد. مارتین ترجیح میدهد پسرش به مدرسه نرود و خودش به او درس زندگی بدهد. مارتین کودکیاش را با جزئیات تمام برای جاسپر روایت میکند و از مصیبتهای فراوانی که بر سرش رفته میگوید: رفتارهای مجرمانهٔ "تری" (برادر ناتنی کوچکش)، افسردگی خودش، چهار سالی که در کما بوده، و اینکه مادرش یک بار از ترس مردن به دلیل سرطان، به او زهر خورانده است. مارتین یک بار به دروغ چوغولی دو بچهی تخس را پیشِ تِری میگوید تا او را به کتک زدن آنها وادارد. تری با آنها درگیر میشود، چلاق میشود و تا آخر عمر نمیتواند بازی کند.
مارتین ابتکاری به خرج میدهد و جعبهای برای پیشنهادات و انتقادات در شهر نصب میکند تا همه بتوانند پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت شهر ارائه کنند. در آغاز همهچیز خوب پیش میرود، ولی کار به جاهای باریک میکشد، چون همه شروع به بدگویی از همدیگر میکنند. همهی نقدها بینام است، بنابراین تمام کاسهکوزهها سر کسی میشکند که از اول پیشنهاد جعبهی انتقادات و و پیشنهادات را داده بود. البته هرگز لو نمیرود که نصب جعبه کار مارتین بوده است. یکی از جالبترین اتفاقات کتاب جز از کل این است که مارتین عشق زندگیاش، کارولین، را به تری میبازد. وقتی تری به زندان میافتد کارولین شهر را ترک میکند و گهگاه در زندان به دیدار او میرود. مادر مارتین سرطان میگیرد و چون مارتین قول داده که هرگز او را تنها نگذارد، مجبور میشود در شهری که از آن متنفر است، بماند. نهایتاً شهر در آتش میسوزد، مادر و ناپدری مارتین میمیرند و زندان نیز در کام آتش فرو میرود و مارتین ازخداخواسته شهر را برای همیشه ترک میکند.
مارتین به پاریس میرود چون گمان میکند شاید کارولین نیز آنجا باشد. بعد رد آدرس او از روی یکی از کارتپستالهایش میگیرد. ولی به محل زندگی او میرود، خبردار میشود از آنجا نیز رفته و کسی آدرس فعلی او را نمیداند.
مارتین در پاریس میماند و در آنجا با دو نفر آشنا میشود: ادی (اهل تایلند) که با مارتین بسیار صمیمی میشود و مدام از او عکس میگیرد. ادی از آن دست آدمها نیست که مارتین تحمل حضورشان را داشته باشد، ولی از قضا صمیمیترین و نزدیکترین دوست او میشود. همهجا هوای مارتین را دارد و در مواقع نیاز او را کمک میکند.
نفر دوم که لقب آسترید دارد (نامش را نمیدانیم) دختری است که مارتین در کافه با او آشنا میشود. مارتین از او خوشش میآید ولی گمان میکند این رابطه به همان شب اول ختم خواهد شد. در اینجا نیز مانند بسیاری از جاهای کتاب جز از کل، قضیه کاملاً برعکس از آب درمیآید و آن دو همخانه میشوند و آسترید ناخواسته باردار میشود. در دورهی بارداری دیوانه میشود و مدام تصویر چهرهای ترسناک را نقاشی میکند و سعی میکند با خدا حرف بزند. از دست خدا عصبانی میشود که چرا جوابش را نمیدهد، بنابراین مارتین در دستشویی پنهان میشود و به جای خدا جواب او را میدهد. طی این گفتگوهای به منویات درونی او پی میبرد و می فهمد که او قصد خودکشی دارد. آسترید پس از به دنیا آوردن جاسپر خودکشی میکند. این بخش یکی از فلسفیترین بخشهای کتاب جز از کل است.
در ادامهی کتاب جز از کل، ادی کمکهای مالی خود به خانوادهی دین را ادامه میدهد. خانواده با دختر دیگری به نام آنوک آشنا میشوند. هرچند اتفاق ناخوشایندی باعث این آشنایی است (آنوک سعی میکند به ماشین مارتین آسیب بزند)، ولی دوست خانوادگی آنها میشود و مارتین او را برای انجام امور خانه به کار میگیرد. اوضاع روانی مارتین به هم میریزد و او را در آسایشگاه روانی بستری میکنند. جاسپر را نیز بر خلاف میلش به نوانخانه میفرستند.
مارتین بعد از مرخص شدن از آسایشگاه، ملک درب و داغانی در ناکجاآباد میخرد و هزارتویی در آن درست میکند تا این بار دست هیچکس به او نرسد. جاسپر در دبیرستان با دختری به نام «بَلای عُظمیٰ» (اسم واقعیاش را نمیدانیم) دوست میشود. او اولین دوستدختر جاسپر است، ولی وقتی پی میبرد که هنوز با دوستپسر سابقش (برایانِ خبرچین) رابطه دارد، کار بیخ پیدا میکند. مارتین بالاخره به یاری آنوک به هدف غایی خود در زندگی پی میبرد: به زبان آوردن ایدههایش.
در اینجا ماجراجویانهترین بخش کتاب جز از کل شروع میشود: مارتین راهی شبیه لاتاری کشف میکند که با آن میتوان همهٔ مردم استرالیا را میلیونر کرد. او این روش خود را در اختیار آنوک قرار میدهد. او هم این روش را به ثروتمندترین مرد استرالیا و پسرش معرفی میکند که هر دو سلطان نشریات و روزنامههای زردند. نهایتاً آنوک با پسر مرد ثروتمند که اسکار نام دارد ازدواج میکند و عکس مارتین را همراه ایدهاش در نیمصفحهی اول تمام روزنامهها میزنند. مارتین به محبوبترین شخصیت کشور بدل میشود. ولی بدبختانه اینجا هم از زیر سایهی برادر ناتنیاش خلاصی ندارد: تمام ملت او را به اسم «برادرِ تری» میشناسند. مارتین این را اصلاً خوش ندارد، ولی همین که معروف شده راضی است.
وقتی بین اسامی مردم قرعهکشی میکنند، اسم کارولین، عشق دورهی نوجوانیاش، درمیآید. قبل از برگزاری مراسم اهدای جایزه، مارتین و کارولین و نیز اسکار و آنوک نامزد میکنند. مارتین حین خواندن اسامی برندگان، اعلام میکند که قصد دارد برای نخستوزیری در انتخابات شرکت کند. او به رغم سخنرانیهای مزخرف، به دلیل محبوبیش با اکثریت قریب به اتفاق آرا برندهی انتخابات میشود. ادی هم در انتخابات یاریگر اوست و او بابت هیچچیز نگرانی ندارد، ولی همهچیز به هم میریزد.
بعد از پیروزی در انتخابات، مارتین به همراه جاسپر و کارولین زندگی خوبی را پیش میگیرند. ولی کاشف به عمل میآید که ادی در انتخابات تقلب کرده است. با لو رفتن تقلب، مارتین منفورترین شخصیت استرالیا میشود و به ناچار کشور را ترک میکند.
ادی خانوادهی دین را به تایلند میبرد. جاسپر، کارولین و مارتین حتی به خواب هم نمیدیدند که در تمام این سالها کسی ادی را اجیر کرده باشد تا با آنها طرح دوستی بریزد، درحالیکه در تمام مدت از آنها متنفر بوده است. کاشف به عمل میآید که در تمام این سالها تری نمرده بوده، بلکه ادی را اجیر کرده که هوای خانواده را به لحاظ مالی داشته باشد و از آنها عکس بگیرد. جذابیت کتاب جز از کل این است که بسیاری از ژانرها در آن وجود دارد. مثلاً در جاهایی فلسفی یا عاشقانه است و در جاهای دیگر مثل اینجا به ژانر پلیسی و ژانرهای دیگر نزدیک میشود. تری حالا بسیار چاق شده و رئیس یک باند خلافکار است. او ماجرای عشق قدیم را از یاد برده و سه روسپی دارد که امور شبانهاش را با آنها رتق و فتق میکند.
بهزودی معلوم میشود که کارولین دوباره با تری وارد رابطه شده است. مارتین گرفتار سرطان شده، ادی کلاً دیوانه است، جاسپر دستوپا میزند که دوباره قوامی به خانواده بدهد. ادی برای شادی روح والدینش تصمیم میگیرد دوباره به شغل طبابت محلی بازگردد، ولی مردم از پزشک فعلیشان راضیاند و به سراغ او نمیآیند. او هم مردم را چیزخور میکند و وقتی ماجرا لو میرود، همه علیه او و خانوادهی دین میشورند. ادی و کارولین کشته میشوند. چیزی به مرگ مارتین نمانده و او تصمیم دارد در وطن بمیرد، بنابراین جاسپر تصمیم میگیرد او را همراهی کند.
ریتم کتاب جز از کل در هیچ جا کند نمیشود و با اینکه حجم کتاب زیاد است، به هیچ وجه حوصلهی خواننده سر نمیرود. تری ترتیبی میدهد تا جاسپر و مارتین را با قایقی قاچاقی به استرالیا برگردانند. برای اولین بار رابطهای حقیقی میان پدر و پسر شکل میگیرد و به درک متقابل میرسند و از همراهی همدیگر لذت میبرند. درست زمانی که خشکیهای استرالیا را از دور نمایان میشود، مارتین با لبخندی بر لب جان میدهد و طبق وصیتش جنازهاش را در دریا میاندازند. به محض رسیدن قایق به خشکی، پلیس جاسپر را به جرم مهاجرت غیرقانونی دستگیر میکند و حالا او در سلول زندانش در ماتم پدر است. در اینجا به نقطهای میرسیم که کتاب جز از کل با آن شروع شده بود.
جاسپر نهایتاً هویت خود را برای پلیس فاش میکند و آزاد میشود. مقامات او را به انباری میبرند که مایملک مارتین در آن نگهداری میشود. جاسپر میداند اینها مشتی خرت و پرت بیشتر نیست ولی در آن میان به دفتر خاطرات پدر برمیخورد. او داستان کتاب جز از کل را بر اساس همین یادداشتها برای ما و پلیس تعریف کرده است. برخی از نقاشیهای دورهی بارداری مادر نیز در میان آنهاست و احساس میکند چهرهی داخل نقاشیها را پیشتر جایی دیده است. او قسم میخورد که هرگز پا جای پای پدرش نگذارد، زیرا مادرش نیز بخشی از وجود اوست. با کمک آنوک که اکنون ثروتمندترین زن استرالیاست، راهی سفر اروپا میشود تا به گذشتهی مادرش پی ببرد.
کتاب جز از کل با ترجمهی روان و خواندنی پیمان خاکسار توسط انتشار چشمه منتشر شد و با استقبال پرشور خوانندگان مواجه شد.