های کتاب....

وبلاگ معرفی برترین های صنعت چاپ و نشر کتاب

های کتاب....

وبلاگ معرفی برترین های صنعت چاپ و نشر کتاب

داستایوفسکی : نویسنده‌ای بازگشته از آستانه مرگ و جوخه اعدام

•    نامِ آقای نویسنده  : فیودور داستایوفسکی

اگر شما هم مثل من نمی‌دانید که تلفظ دقیق اسم این نویسنده چیست، پس جای درستی قرار دارید. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در خرید کتاب‌های این مرد روسی با اسامی مختلفی از ترجمه‌ی نامش مواجه شده باشید: «داستایوفسکی»، «داستایوفسکی » و «داستایِوسکی» و..... در این مقاله به معرفی کامل این نویسنده بزرگ روس تبار و بررسی آثارش خواهم پرداخت.


آقای داستایوفسکی!

کسی که نامش در تاریخ ادبیات روسیه می‌درخشد و همه‌ی ما حداقل یک بار اسمش را در زندگی‌مان شنیده‌ایم. فیودور میخایلاویچ دوستایِوسکی که در ادبیات روسیه یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان است، در 11 نوامبر 1821 متولد شد.  او به خلق شاهکارهایی معروف است که در آن‌ها شخصیت‌های اصلی داستانش را از نظر روانشناسانه مورد بررسی قرار می‌دهد و تلاش می‌کند تا با نگاهی عمیق و دقیق این شخصیت‌ها را از منظر روانشناسانه مورد بررسی قرار دهد.

 توصیه می‌کنیم یکی از کتاب‌های او را بخرید و شروع به خواندن کنید. شک نکنید که این نویسنده‌ی اهل روسیه به خوبی می‌تواند به یکی از نویسندگان محبوب شما تبدیل شود. پس در خرید کتاب‌های او خجالت را کنار بگذارید و به یکی از اسامی رایج او را صدا بزنید. بالاخره کسی پیدا می‌شود که اثری از فیودور داستایوفسکی تقدیم‌تان کند. 
 

فیودور داستایوفسکی

معروفترین کتاب های داستایوفسکی :

مشاهده همه کتاب های این نویسنده در سایت کتاب وب

 

     


 

 

 

 

    سال‌های زندگی فیودور داستایوفسکی 


فیودور داستایوفسکی فرزند دوم خانواده‌‌ بود. پدری پزشک داشت و مادرش، دختر یکی از بازرگانان اهل مسکو بود. فیودور ده ساله بود که پدر و مادرش مزرعه کوچک و دل‌انگیزی را در نزدیکی مسکو خریداری کردند. این مزرعه که در شهر تولا قرار داشت مکانی شد تا خانواده‌ی داستایوفسکی تابستان‌های خود را در آن سپری کنند. 
در سال 1834 بود که فیودور داستایوفسکی به همراه برادر خود برای تحصیل راهی مدرسه‌ای شبانه روزی شد و سه سال از عمر خود را در آن سپری کرد. 


پیش از 20 سالگی


فیودور 15 ساله بود که مادر خود را از دست داد. در همین سال بود که توانست امتحانات ورودی دانشکده‌ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر بگذارد و در نهایت در ژانویه 1838 وارد دانشکده نظامی شد. خبرهای بد فیودور داستایوفسکی را رها نمی‌کرد. در تابستان هجده سالگی، یعنی در سال 1839 بود که او با خبر درگذشت پدرش مواجه شد. 


 دهه‌ دوم زندگی


این نویسنده‌ی نام‌آور روسی در سال 1843 از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و بعد از آن توانست برای خود شغلی در اداره‌ی مهندسی وزارت جنگ دست و پا کند. فیودور ولخرج بود، طوری که تا تابستان 1844 سهم ارث پدری‌اش را به پایان رساند. ارتش و کار در وزارت جنگ چیزی نبود که بتواند فیودور داستایوفسکی را راضی نگه دارد. در نتیجه از ارتش استعفا داد و برای گذران زندگی دست به ترجمه زد. ابتدا اثری از بالزاک: اوژنی گرانده. و در ادامه تصمیم گرفت تا دست به قلم شود و بنویسد. 
 

فیودور داستایوفسکی


.  نویسندگی 

 

در زمستان سال 1845 داستایوفسکی رمان کوتاه بیچارگان را به رشته‌ی تحریر درآورد. او که بدین وسیله توانسته بود وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن‌پترزبورگ شود، حالا برای خود شهرتی کسب کرده بود. نوشتن را ادامه داد و طی دو سال بعد داستان‌های همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را به روی کاغذ آورد. 

 

.    زندان و مجازات

فیودور داستایوفسکی در محافل سوسیالیستی حضور پررنگی داشت. در یکی از همین محافل بود که توسط یک جاسوس پلیس به مقامات امنیتی روسیه معرفی شد و پلیس مخفی در روز 22 آوریل 1849 او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.
حکم او در دادگاه نظامی «اعدام» اعلام شد. اما این حکم در 19 دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان در سیبری و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. اما همه چیز همین‌قدر آرام پیش نرفت. حکومت تزاری برای نشان دادن قدرت خود فیودور و دیگر زندانیان را در برابر جوخه‌های آتشِ نمایشی قرار داد. در نمایشی که با دقت طراحی شده بود، در صبحِ روز 22 دسامبر 1849، داستایوفسکی و سایر زندانیان را به میدان رژه پادگان آوردند. همه چیز برای اعدام آماده بود. جرایم و مجازات  قرائت شد. کشیشی  از آن‌ها خواست به خاطر گناهانشان طلب بخشش کنند. سه نفر از این زندانیان را به چوبه‌ها بستند تا برای اعدام حاضر شوند. طبل‌ها به صدا درآمد و درست در آخرین لحظات این مراسم ساختگی جوخه‌‌ی آتش، تفنگ‌های خود را بر زمین گذاشت. تجربه‌‌ی شخصی داستایوفسکی از قرار گرفتن در آستانه مرگ زمینه ساز خلق آثار بزرگی شد. او درباره‌ی این تجربه در جایی گفته است: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظه‌ی دیگری از عمرم به اندازه‌ی آن روز خوشحال بوده باشم.»
 

 

دهه‌ سوم زندگی

 


.    آزادی، ازدواج و سایه‌ی مرگ


فیودور 33 ساله بود که از زندان آزاد شد. او حالا باید دوره‌ی مجازات دومش را در لباس سرباز عادی می‌گذراند. فیودور داستایوفسکی را به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده‌نظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام کردند. در همین سال‌ها بود که او در نهایت بعد از دو سال عشق جان فرسا، در فوریه 1857 با زنی به نام «ماریا دیمیتریونا» ازدواج کرد. در این سال‌ها فیودور مشغول نوشتن بود، از روزنامه‌نگاری تا داستان‌ خواب عمو جان. 
 

فیودور داستایوفسکی

 


دهه‌ چهارم و پنجم زندگی


.    سایه‌ی مرگ و خلق آثار بزرگ


سایه مرگ همچنان بر زندگی فیودور داستایوفسکی حکم فرما بود. او در ژوئیه 1864 برادر بزرگش را از دست داد و در آوریل همان سال معشوقه‌اش ماریا دیمیتریونا را. دو سال بعد بود که فیودور داستایوفسکی اثر بزرگ خود با نام جنایت و مکافات را نوشت. توصیه می‌کنیم که برای خرید کتاب جنایت و مکافات به سراغ ترجمه اصغر رستگار بروید. البته که ترجمه گرانقدری از حمیدرضا آتش برآب نیز به تازگی روانه بازار نشر شده است. خواندن این ترجمه نیز خالی از لطف نیست. 
فیودور داستایوفسکی در همان سال 1866 بود که دست به کار نوشتن رمان قمارباز شد. آن هم در 26 روز! این کار به کمک دستان توانمند آنا گریگوریونا انجام شد. کسی که فیودور در سال 1867 با او ازدواج کرد و سپس به همراه او عازم اروپا شد. 

رمان قمار باز در ایران با ترجمه‌های زیادی منتشر شده است. می‌توانید لیست این ترجمه‌ها را در اینجا ببینید.

 

.    تولد فرزندان و جریان جاری نوشتن


در فوریه  1868 بود که نخستین فرزند فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. «سوفیا داستایوفسکی » که سه ما بیشتر زنده نماند.  فیودور در ژانویه 1869 نوشتن کتاب ابله را در فلورانس به پایان رساند و پاییز همان سال بود که کتاب همیشه شوهر را در درسدن نوشت. دختر دوم فیودور داستایوفسکی به نام «لیوبوف» در سپتامبر 1869 چشم به جهان گشود. فیودور در ژانویه 1871 کار نوشتن کتاب جن‌زدگان را به پایان رساند و در تابستان همان سال بود که  «فدیا» پسر فیودور داستایوفسکی به دنیا آمد. و در نهایت آخرین فرزند او با نام «آلیوشا داستایوفسکی » در اوت 1875 متولد شد؛ اما دیری نپایید که در سه سالگی بر اثر حمله صرع از دنیا رفت. 

 

فیودور داستایوفسکی
 


•    مرگ


در نوامبر 1880 بود که داستایوفسکی انتشار کتاب برادران کارامازوف را به صورت پاورقی در یکی از نشریات روسی آغاز کرد. گمان می‌رفت که این کتاب بخش اول یک سه‌گانه باشد، اما فیودور داستایوفسکی چهارماه پس از انتشار این کتاب، بر اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.
 

معرفی آثار فیودور داستایوفسکی

جملاتی از کتاب درباره معنی زندگی اثر ویل دورانت

در ادامه معرفی و بررسی کتاب درباره معنی زندگی از ویل دورانت این بار بخش‌و جملاتی از این کتاب را برای شما انخاب کرده‌ایم که اگر فرصت خواندن کتاب را نداشتید یا به هر دلیل خواستید به بهترین و پربارترین جملات کتاب دسترسی داشته باشید بتوایند با یک مطالعه مختصر، این جملات را در ذهن خود ماندگار کنید. 

 

جملاتی از بخش اول کتاب درباره معنی زندگی : توضیحات ویل دورانت در خصوص مسائل مربوط به حقیقت وجود انسان

 

ویل دورانت در ابتدای کتابش چند فصلی را به تشریح مسائل مرتبط با حقییقت وجودی انسان اختصاص داده است. او در این فصل ها که  اینگونه نامگذاری شده‌اند: مسئله و دین، مسئله و علم،مسئله و تاریخ،مسئله و آرمانشهر و خودکشی و عقل، به شکلی مایوسانه حقایق تلخی را بیانی جذاب و گیرا برای ما بیان می‌کند تا اهمیت موضوع مورد بحثش را بهتر و عمیق‌تر درک کینم.

بزرگترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایى که تسلى مان مى دادند و از قیدهایى که ما را حفظ مى کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگى آن را ندارد که با این همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه مى کنیم حیرت مى کنیم که چرا اینقدر براى یافتنش بى تاب بوده ایم چون هر دلیلى براى وجود داشتن را از ما گرفته است به جز لذت هاى لحظه اى و امید ناچیز فردا را.

 

هیچ کس حق ندارد اعتقاد بورزد، مگر آنکه شاگردىِ شک را کرده باشد.

 

صرفا جنگ هاى بزرگ نیستند که ما را در بدبینى فرومى برند، چه برسد به افسردگى اقتصادى این سال هاى اخیر. ما در اینجا با چیزى به مراتب عمیق تر از کاهش ثروتمان یا حتى مرگ میلیون ها انسان مواجه ایم؛ این، خانه ها و خزانه هاى ما نیستند که خالى اند، “قلب” هاى ماست که خالى است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگى پایدار انسان یا قائل شدن به معنایى براى زندگى که با مرگ فسخ نشود، ناممکن به نظر مى رسد. ما به دورانى از خستگى و دلمردگى قدم مى گذاریم، شبیه آن دورانى که تشنه ى تولد مسیح بود.

 

ارسطو مى گوید همه چیز، بارها و بارها، کشف شده و از یاد رفته است. او به ما اطمینان خاطر مى دهد که پیشرفت، یک توهم است؛ امور انسان مانند دریاست که در سطح ِ خود هزاران حرکت و آشفتگى دارد و چنین به نظر مى رسد که به سوى جایى پیش مى رود، در حالى که در تهِ خود بالنسبه بى تغییر و آرام است. آنچه ما آن را پیشرفت مى خوانیم شاید فقط تغییرات سطحى محض باشد.

 

هرچیز معنوى وقتى به فروش مى رسد یا به نمایشى رنگ و وارنگ بدل مى شود، مى میرد.

 

بزرگترین پرسش روزگار ما، نه کمونیسم در برابر فردگرایى است و نه اروپا در برابر آمریکا و نه حتى شرق در برابر غرب؛ بزرگترین پرسش این است که آیا انسان ها مى توانند زندگى بدون خدا را تاب بیاورند؟

 

دین امیدهاى انسان را در جایى مستقر مى کند که معرفت هرگز نمى تواند به آن دست پیدا کند: یعنى فراسوى قبر.

شاید اختراع اندیشه یکى از خطاهاى اصلى بشر بوده است. اندیشه اول زیر پاى اخلاق را، با کنار زدن پشتوانه ها و حرمت هاى فوق طبیعى آن، خالى مى کند و آن را منفعتى اجتماعى جلوه مى دهد که براى نجات ماموران پلیس طراحى شده است و اخلاق، بدون خدا همان قدر ضعیف است که قانون راهنمایى و رانندگى، وقتى پلیس پیاده است.

 

انقلاب صنعتى خانه را نابود کرد و کشف داروهاى ضدآبستنى، خانواده، کهنسالان، اخلاق و شاید _به واسطه ى بى ثمرى هوش_ نسل ها را نبود مى کند. عشق، به تراکم جسمانى تجزیه و تحلیل مى شود و ازدواج هم به یک آسایش روانى موقت تبدیل مى شود که فقط کمى بالاتر از بى قیدوبندى جنسى است. دموکراسى به چنان فسادى دچار شده که فقط خدا مى داند و رویاهاى جوانى مان در مورد آرمانشهر سوسیالیستى، با این حرص و سیرى ناپذیریى که در آدم ها مى بینیم، هرروز بیشتر رنگ مى بازد. هر اختراعى قدرتمندان را قوى تر مى کند و ضعیفات را ضعیف تر. هر روال ماشینى، جاى انسان ها را مى گیرد و به ترس و وحشت از جنگ دامن مى زند. خدا که روزگارى تسلى خاطر زندگى هاى مختصرمان بود و پناهگاه ما در رنج ها و مصائبمان، ظاهرا از صحنه ناپدید شده است؛ هیچ تلسکوپى، هیچ میکروسکوپى او را کشف نمى کند. زندگى در چشم انداز فراگیرى که فلسفه است، تکثیر نامنظم حشراتِ انسانى بر روى زمین است، سودایى سیاره اى که باید زود چاره اى برای اندیشید؛ هیچ چیز جز شکست و مرگ یقینى نیست که خوابى که انگار بیداریى در پى ندارد.

 

ما با واژه هایى مانند جهان وحیات، ابدیت و نامتناهى، آغاز و انجام بازى مى کنیم. ولى ته دلمان مى دانیم که اینها فقط علامت جهل اند. ما هیچ وقت نخواهیم فهمید که آنها چه معنایى باید داشته باشند.

 

به واسطه ى حکمتِ قانون گذارانمان، فقط آدم هاى باهوش ممکن است از باردارى جلوگیرى کنند، درحالیکه احمق ها دستور دارند تولید مثل کنند و بر جمعیت نوع خود بیفزایند. راز فسادِ سیاسى ما و مواد خام “ماشین هاى”شهرى مان، در همین تولید مثل بى قاعده ى اراذل و اوباش نهفته است. دموکراسى از پا مى افتد چون “همیشه اکثریتى از احمق ها وجود دارد.”

 

اگر کودک خوشبخت تر بزرگسال است به این خاطر است که بدنِ بیشتر و روح کمترى دارد و مى فهمد که طبیعت قبل از فلسفه مى آید. او براى دست ها و پاهاى خود معنایى فراتر از فایده هاى فراوان آن نمى جوید.

 

اگر کسى بخواهد به زندگى خود معنى ببخشد باید هدفى بزرگتر از وجود خودش و پایدارتر از زندگى خودش داشته باشد.

 

 

جملاتی از بخش دوم کتاب درباره معنی زندگی: پاسخ افراد به نامه ویل دورانت

 

 پاسخ جان ارسکین به نامه ویل دورانت :

به نظرم نژاد انسان مرتکب دو خطاى بد در تفکرش شده است. یکى، فراموش کردن این نکته است که زندگى معنوى ما همان قدر طبیعى است که زندگى فیزیکى ما. فلاسفه چه مایل باشند و چه مایل نباشند تصدیق کنند که ما صاحب روح هستیم، بدیهى به نظر مى رسد که ما مجهز به چیزى هستیم که رویاها و ایده ها را تولید مى کند، بناى ارزش ها را مى گذارد.

 

 

من معتقدم عنصر الاهى در انسان، هر آن چیزى است که باعث مى شود زندگى اى داشته باشیم شایسته ى به یاد آوردن، بى ضرر براى دیگران، و مفید براى آنها؛ زندگى اى که بر ذخیره ى حکمت و آرامش ما مى افزاید.

 

 پاسخ چارلز بیرد به نامه ویل دورانت:

زندگىِ خوب، غایتى است که باید به خاطر خودش آن را دوست داشت و از آن لذت برد.

 

 پاسخ جان کوپر به نامه ویل دورانت:

براى بازگرداندنِ آزادى نهانىِ اندیشه و احساس به زندگى فرد، آن زندگى باید در آنِ واحد هم احترام آمیز باشد و هم شکاکانه.

کل چشم انداز زندگى را در نهایت، همچون رویایى در دل رویایى شمردن، که همچنان ممکن است مرگى ما را از آن بیدار کند؛ هیچ باورى نداشتن جز این باور که هر سنگدلى و قساوتى شر است و همه ى زندگى ها مقدس و صاحب حرمت اند؛ به این ترتیب، به نظر مى رسد که مى توان عالم اخترشناسى را در قیاس با تمرکز بر راز آگاهى، در درجه ى دوم اهمیت قرار داد، رازى که نهفته است در آن “شوقى که به تنهایى زندگى را ابدى مى سازد.”

 

 پاسخ ادوین آرلینگتون رابینسون به نامه ویل دورانت:

زمانى به فیلسوفى گفتم همه ى فیلسوفانِ دیگر کسب و کارشان را از دست مى دادند اگر یکى از آنها دست بر قضا حقیقت را کشف مى کرد.

 

پاسخ آندره موروئا به نامه ویل دورانت:

ما فقط مى دانیم که نمى دانیم. آیا این اعتراف خیلى وحشتناک است؟

 

پاسخ ارنست ام. هاپکینز به نامه ویل دورانت:

اینکه احساسات را نمى توان بیان کرد ضرورتا به این معنى نیست که آنها نادرست اند.

 

 پاسخ سى. وى. رامان به نامه ویل دورانت:

ارزش زندگى در این است که بکوشیم و آن را کمى بیشتر از آنچه اکنون مى شناسیم، بشناسیم.

 

 پاسخ ارنست دیمنه به نامه ویل دورانت:

انسان بدوى هیچ پرسشى نداشت که تخیلش یا حس هماهنگى اش با دنیاى پیرامونش نتواند پاسخى فورى به آنها بدهد. او خودش را با تحلیل و واکاوى خسته نمى کرد. فقط زندگى مى کرد و تجربه ى هر دقیقه براى او کافى بود.

 پاسخ یک زندانى محکوم به حبس ابد به نامه ویل دورانت:

زندگى حتى پشت دیوارهاى زندان، مى تواند فوق العاده جالب و ارزشمند باشد، به همان اندازه که براى کسانى که در بیروت زندان هستند چنین است. در اینجا همه چیز بستگى دارد به ایمانى که انسان به صحت و استوارى فلسفه ى خود دارد.

کتاب وب

اولین رمانی که باید از گابریل گارسیا مارکز خواند

اول با خواندن کدام رمان از گابریل گارسیا مارکز شروع کنیم؟ رمان‌های تودرتو با شخصیت‌های پیچیده و پرتعداد، عاشقانه‌های سرراست با تعداد شخصیت‌های کم، رمان‌های سیاسی و روایت‌گر تاریخ و سرگذشت آمریکای لاتین، یا داستان‌های شگفت‌انگیز با شخصیت‌ها و رویدادهای عجیب و غریب؟ 
به جرأت می‌توان گفت گابریل گارسیا مارکز مشهورترین نویسنده‌ی  ادبیات آمریکای لاتین و مهم‌ترین نویسنده‌ی رمان‌های سبک رئالیسم جادویی است. کتاب صد سال تنهایی او یکی از پرفروش‌ترین و پرطرفدارترین رمان‌های جهان است. در اینجا برای پاسخ به پرسش بالا، از میان مهم‌ترین رمان‌های او، صد سال تنهایی و عشق سال‌های وبا را به شما معرفی می‌کنیم که خواندن آنها بهترین راه برای ورود به دنیای شگفت‌انگیز داستان‌های جادویی آمریکای لاتین است.


صد سال تنهایی 


وقتی گابریل گارسیا مارکز روی کتاب صد سال تنهایی  کار میکرد، بسیاری از دوستانش معتقد بودند که دیوانه شده است، زیرا او خودش را حبس کرده بود تا بیوقفه بنویسد. این رمان که در سال 1967 منتشر شد، بیش از ده میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است و شاهکارِ گابریل گارسیا مارکز به حساب میآید.
داستان کتاب صد سال تنهایی سالها در ذهن او پخته و آماده شده بود. او میخواست رمانی حماسی بنویسد، رمانی که به کمکِ اهالی روستای کوچکی به نام ماکوندو ، تاریخ جدید کلمبیا را به شیوهای متمرکز و فشرده نقل میکرد. وقتی که بالاخره این طرح به ذهنش رسید، تصمیم گرفت تمام ساعاتِ بیداریاش را وقفِ تکمیلِ آن کند. گابریل گارسیا مارکز پس از هجده ماه زندگی منزویانه در منزل و در حالی که خانوادهاش در مرز ورشکستی قرار گرفته بود، با رمان کاملشدهاش بیرون آمد.
صد سال یکی از بهترین نمونه‌های سبْکی در ادبیات آمریکای لاتین است که به رئالیسم جادویی مشهور است. نویسندگان و خوانندگان بسیاری مجذوب و شیفتۀ سبک نوشتاری گابریل گارسیا مارکز شدهاند، سبکی که او در آن اغلب واقعیت و خیال را با هم میآمیزد. مثلاً گابریل گارسیا مارکز در کتاب صد سال تنهایی شرح میدهد که چگونه شخصیتی به نامِ رمدیوسِ  زیبارو که جذابیتی فراطبیعی برای مردان شهر دارد، با بادی مرموز و اسرارآمیز به هوا میرود و دور میشود. اورسولا  همسرِ کدخدای ده وقتی که رمدیوس زیبارو به آسمان میرود، میخکوب سر جای خود به تماشا میایستد:
اورسولا که در آن هنگام تقریباً کور بود، تنها فردِ آرامی بود که میتوانست حینِ تماشای خداحافظی و دستتکان دادنِ رمدیوسِ زیبارو ماهیت نور را تشخیص دهد، آنهم در میان برگههایی که بالزنان همراهش بالا میرفتند و محیط سوسکها و گلهای کوکب را ترک میگفتند و با به پایان رسیدنِ ساعتِ چهار بعد از ظهر از میان هوا عبور میکردند و این برگهها در فضای بالاتر، جایی که حتی بلندپروازترین پرندگانِ خاطرات نیز به او دست نمییافتند، همراه وی ناپدید شدند.


این یک خط نمونۀ کاملی از ژانر ادبیِ رئالیسم جادویی است که گابریل گارسیا مارکز در شکل گرفتنش مؤثر بود. این ژانر تصویر دیگری از واقعیت را نشان میدهد که در آن، نویسنده نماد واقعیتهای موجودِ بسیاری است. رؤیاها، خرافات و حکایتهای شخصی همه برای خود واقعیتی دارند. «حقیقتِ» عینی و یگانهای وجود ندارد.
گابریل گارسیا مارکز اغلب دربارۀ منشأ رئالیسم جادویی در آثارش سخن میگوید. آثار او از منابع بسیاری تأثیر گرفته بود. یکی از آنها صدای مادربزرگش بود، کسی که او را در روستای آراکاتاکا بزرگ کرده بود. مادربزرگ اغلب قصههایی وهمآلود و افسانههای محلی را برایش میگفت، اما اطلاعاتش را با لحنی جدی منتقل میکرد. به عبارت دیگر، قصه را به صورت واقعیت معرفی میکرد و هرگز تفاوتی میان این دو قائل نمیشد. خود او در این باره می‌گوید:
لحنی که من نهایتاً در کتاب صد سال تنهایی به کار بردم بر مبنای شیوه‌‌ای بود که مادربزرگم برای روایت قصه‌‌ها استفاده می‌‌‌‌کرد. او چیزهایی می‌‌گفت که فراطبیعی و وهم‌‌آلود به نظر می‌‌رسید، اما به حالتی کاملاً طبیعی آنها را می‌‌گفت. مهم-ترین مسئله حس و حالتی بود که روی چهره‌‌اش نشسته بود. وقتی قصه می‌‌گفت ابداً حالت چهره‌‌اش را عوض نمی‌‌کرد و همه تعجب می‌‌کردند. دفعات قبل که می‌‌خواستم بنویسم، سعی کردم داستان را بی‌‌آنکه به آن باور داشته باشم، نقل کنم. فهمیدم که باید خودم به این داستان‌‌ها باور داشته باشم و آنها را با همان حالتی که مادربزرگم تعریفشان می‌‌کرد، بنویسم: با چهره‌‌ای آجرمانند.


ویژگی‌های خاص کتاب صد سال تنهایی


1.رمان صد سال تنهایی صدایی متفاوت و ممتاز دارد و رمانی فانتزی است که در آن رویدادهای غیر قابلِ تصور شکل می‌‌‌گیرند،گویی که اتفاقاتی عادی باشند: زن جوانی خاک می‌‌‌خورد، در حالی که زنی دیگر همراه تندباد به آسمان می‌‌‌رود؛ انبوه پروانه‌‌‌ها مردی را همه جا دنبال می‌‌‌کنند، در حالی که مردی دیگر بندزنی می‌‌‌کند و اَشکال کوچکِ ماهی‌‌‌مانندی از فلز می‌‌‌سازد؛ مردم تا صدسالگی عمر می‌‌‌کنند، در حالی که دیگران می‌‌‌میرند و از نو زنده می‌‌‌شوند. این رویدادها با لحنی عادی و مطمئن روایت می‌شوند. همانطور که ماریو بارگاس یوسا می‌‌‌نویسد «فانتزیْ زنجیر پاره کرده و وحشیانه و تب‌آلود چهارنعل می‌‌‌تازد و برای خود هر نوع افراطی را مجاز می‌‌‌داند.»
2. مارکز در این رمان، هدف همیشگی‌اش که به تصویر کشیدن آراکاتاکای کودکی‌‌‌اش است، محقق می‌‌‌سازد. در صد سال تنهایی روستای کوچکی که در آن بزرگ شده است، ماکوندو نام دارد. رمان صد سال تنهایی یک قرن از تاریخ روستا را در برمی‌‌‌گیرد و از تأسیسِ آن شروع شده، زندگی بنیانگذارانش، یعنی خانوادۀ بوئندیا را دنبال می‌‌‌کند. گابریل گارسیا مارکز تاریخچۀ ماکوندو را با توصیف زندگی اعضای قبیلۀ ماکوندو ثبت می‌‌‌کند. به این ترتیب ماکوندویی که وصف می‌‌‌شود، روستایی با ابعاد اسطوره‌‌‌ای است.
3. خط داستانی صد سال تنهایی بخش زیادی از تاریخ و سیاست کلمبیا را در خود دارد. بنابراین تاریخ ماکوندو می‌‌‌تواند به صورت نمادِ تاریخ کلی کلمبیا به عنوان یک کشور، تعبیر شود. به گفتۀ منتقد ادبی، رجینا جِیمز  «گابریل گارسیا مارکز یک بار گفت: خواننده‌‌‌ای که با تاریخ کشورش کلمبیا آشنا نیست ممکن است از صد سال تنهایی به عنوان رمانی خوب خوشش بیاید، اما بسیاری از اتفاقاتی که در آن می‌‌‌افتد برایش بی‌‌‌معنی خواهد بود.» یکی از رویدادهایی که گابریل گارسیا مارکز در این کتاب به تصویر می‌‌‌کشد، همان اعتصاب مشهور کارگران مزارع موز در سال 1928 است که پدربزرگش سرهنگ نیکولاس مارکز سال‌‌‌ها قبل ماجرایش را برای او تعریف کرده بود. طبیعتاً گابریل گارسیا مارکز برخی از ابعاد این وقایع تاریخی را به صورت قصه و داستان در آورده است. مثلاً گابریل گارسیا مارکز هنگام توصیفِ اعتصاب کارگران که طی آن صدها نفر کشته شدند، برای ایجاد تأثیر بیشتر تعداد مجروحان را به هزاران نفر افزایش می‌‌‌دهد.
علاوه بر این، گابریل گارسیا مارکز در صد سال تنهایی دربارۀ تاریخچۀ خودش نیز می‌‌‌نویسد و شخصیت‌‌‌هایی بر اساس خانواده و دوستانش خلق می‌‌‌کند که اغلب همان نام‌‌‌ها را دارند. شخصیت‌‌‌های دیگری آشکارا نماد پدربزرگ و مادربزرگش هستند. صد سال تنهایی از بسیاری جهات گواه و شاهدی است بر تمام چیزهایی که برای مارکز مهم بوده و هست، از زمان کودکی‌‌‌اش تا هنگام نوشتن این رمان، یعنی پیش از آنکه چهل ساله شود.
صد سال تنهایی بارها به فارسی ترجمه شده است که از جمله بهترین ترجمه‌های آن ترجمه‌ی  بهمن فرزانه، کاوه میرعباسی و کیومرث پارسای است.


عشق سال‌های وبا


گابریل گارسیا مارکز کتاب عشق سال‌های وبا را در سال 1985 منتشر کرد. مارکز داستان عاشقانه‌ی  این رمان را درباره‌ی  ماجرای عشق دشوار پدر و مادرش نوشت.
 داستان کتاب عشق سال‌های وبا که در یکی از بندرهای کوچک کارائیب اتفاق میافتد، عشق میان دو شخصیت به نامهای فلورنتینو آریزا و فرمینا دازا  را دنبال میکند. آریزا چند دهه در حسرت نخستین عشقش دازا که همسر مردِ دیگری است، میسوزد. او پس از مرگِ همسر دازا تلاش میکند آتش عشقشان را دوباره برافروخته کند. آریزا شبِ خاکسپاری رقیب، احساساتش را به دازا میگوید و این دو که حالا بسیار پیرتر شدهاند، دوباره عشق خود را احیاء میکنند. مضمون رنج کشیدن در راه عشق مضمونی نبود که گارسیا مارکز پیشتر دربارهاش نوشته باشد، اما این رمان یکی از محبوبترین کتابهایش شد.
 پدر فلورنتینو صاحب یک شرکت کشتیرانی است. فلورنتینو در کودکی پدر را از دست می‌دهد و با مادر مغازه‌دارش زندگی می‌کند. هنگامی که کار در یک تلگراف‌خانه را شروع می‌کند، به فرمینا برمی‌خورد و به او دل می‌بازد. فلورنتینو سعی می‌کند با کمک عمه‌ی  پیرش و با نوشتن نامه‌های عاشقانه‌ای که از روی شاهکارهای ادبیات می‌نویسد، دل فرمینا را به دست بیاورد. اما پدر فرمینا که از اقشار فرودست جامعه است و توانسته با سختکوشی و از طریق ازدواج با زنی از طبقات بالاتر بهبودی به وضعیت خود بدهد، معتقد است فرمینا باید با مرد شایسته‌تری ازدواج کند. تلاش پدر فرمینا برای جلوگیری از ازدواج این دو و بازی سرنوشت باعث می‌شود عشق فلورنتینو به ماجرایی غریب بدل شود و بیش از پنجاه سال طول بکشد تا به ثمر بنشیند.
کتاب عشق سال‌های وبا بعد از کتاب صد سال تنهایی مشهورترین رمان گابریل گارسیا مارکز است. یکی از دلایل شهرت این کتاب این است که داستان آن پیچیدگی‌های کتاب صد سال تنهایی را ندارد و داستان سرراست یک ماجرای عاشقانه است. دلیل دیگر شهرت و محبوبیت آن این است که تنها کتاب مارکز است که به فیلم درآمده است.

کتاب وب

معرفی بهترین کتاب های انگیزشی

کتاب ‌های انگیزشی و موفقیت نقش عمده‌ای در آگاهی و ذهنیت ما ایفا می‌کنند. با خواندن چنین کتاب‌هایی به این باور می‌رسیم که می‌توان موفق بود. در راه رسیدن به موفقیت نیازمند مواردی هستیم که راه‌گشای ما باشند تا  با رعایت آن‌ها در این مسیر به شکلی مطلوب با موانع برخورد کنیم و آن‌ها را از میان برداریم.

بسیاری از ما انگیزه‌ی لازم را برای شروع کاری نداریم. شاید بارها دست به انجام کاری زده‌ایم و ناکام شده‌ایم. همین ما را ترسانده است و حتی اطرافیانمان نیز این حس را به ما القا می‌کنند که شکست خواهیم خورد. در این میان خواندن بهترین کتاب‌ های انگیزشی می‌تواند عاملی مفید باشد که ما را در مسیر موفقیت یاری می‌کند. این کتاب‌ها به خودباوری ما کمک می‌کنند و انرژی‌ها و افکار منفی را از ما دور می‌کنند و هر چیزی که برای شروع به آن نیاز داریم را برای ما مهیا می‌کنند. با خواندن این کتاب‌ها توانایی مقابله با مشکلات را می‌یابیم و می‌توانیم موانع را از سر راه خود برداریم.

 

اهمیت خواند کتاب های انگیزشی

 

هیچ‌کس از موفقیت و ثروت بدش نمی‌آید و همه‌ی ما به طریقی در تلاشیم تا موفق شویم. اما مشکل این‌جاست که گاه اصلا نمی‌دانیم چه باید بکنیم. برترین کتاب های انگیزشی آن‌هایی هستند که به ما انگیزه‌ی لازم را برای حرکت در مسیر موفقیت می‌دهند و در ادامه با ارائه‌ی راهکارها و قوانین و نکات طلایی ما را در این امر یاری می‌کنند. استفاده از تجربیات و پژوهش‌های دیگران و هم‌چنین عمل به شیوه‌ی افراد موفق می‌تواند راهنمای ما در رسیدن به موفقیت باشد. این کتاب‌ها با ارائه‌ی جملاتی انگیزشی به ما روحیه و شجاعت می‌دهند که از شکست خوردن نترسیم و تا رسیدن به اهدافمان دست از تلاش برنداریم. جملات درخشانی در این کتاب‌ها وجود دارند که هنگام درماندگی می‌توانند ما را هم‌چنان امیدوار نگه دارند. امید و انگیزه در کنار تلاش دو بال اصلی رسیدن به هدف هستند.

کتاب‌ های انگیزشی و موفقیت خوانندگان بیشماری در سراسر جهان دارند و حتی با گذشت زمان نه تنها فراموش نمی‌شوند بلکه بیشتر در ذهن ما جای می‌گیرند. این امر نشان می‌دهد که افراد موفق در طول تاریخ کارهای عجیب و غریبی انجام نداده‌اند. بلکه آن‌ها از دیرباز تا کنون اصولی ساده را در پیش گرفته‌اند و به آن‌ها عمل کرده‌اند.

 

معرفی تعدادی از کتاب‌ های انگیزشی و موفقیت

 

با مقدمه‌ای که گفتیم اکنون قصد داریم به بررسی تعدادی از بهترین کتاب های انگیزشی و موفقیت بپردازیم و هر یک را به اختصار شرح دهیم. شاید این توضیحات مختصر به شما کمک کند یکی از این کتاب‌ها را تهیه کنید و بخوانید و حرکت خود را به سمت موفقیت آغاز کنید.

 

کتاب اثر مرکب از دارن هاردی

1-کتاب اثر مرکب از دارن هاردی :

این کتاب که به قلم دارن هاردی است به نکاتی کلیدی و اساسی اشاره می‌کند، از معروف‌ترین و برترین کتاب های انگیزشی است. در سراسر این کتاب نویسنده می‌کوشد تا به ما یادآوری کند تصمیمات جزئی و شاید نه چندان پراهمیت و به ظاهر پیش ‌پا افتاده در طول حیات تا چه میزان می‌توانند روی کیفیت زندگی‌مان تاثیر بگذارند. در حرکت به سمت هدف باید تمام تلاش خود را بکنیم و با مداومت و تکرار، تسلیم نشویم و با صبر کردن اثر اعمال خود را ببینیم. نویسنده در این کتاب به این مطلب اشاره می‌کند که این اثرات با توجه به عمل ما می‌توانند مثبت یا منفی باشند. طبیعتا انجام کارهای منفی هم در مدتی طولانی اثر بدی بر زندگی ما خواهد گذاشت و مانع رسیدن ما به هدف می‌شود.     

        

Video Player

کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین

2- کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین:

این اثر را یکی از بهترین کتاب های انگیزشی می‌دانند. جملات این کتاب همیشه در ذهن خوانندگان تکرار می‌شود و در لحظات ناامیدی به داد آن‌ها می‌رسد. چهار اثر از فلورانس اسکاول شین به عقیده‌ی بسیاری از خوانندگان تمام آن چیزی است که به آرامش ذهن و روان ما کمک می‌کند و به ما انگیزه‌ می‌دهد. این کتاب به نوعی در دسته‌ی کتاب‌های روان‌شناسی نیز قرار می‌گیرد. چهار فصل این کتاب با عناوین بازی زندگی و راه این بازی، کلام تو عصای معجزه گر تو است، در مخفی توفیق و نفوذ کلام همگی شامل مباحثی هستند که راهنمای ما در ایجاد نگرشی تازه به زندگی هستند.

 

کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

3- کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید:‌

این کتاب همیشه در فهرست برترین کتاب‌ های انگیزشی در رتبه‌های بالا قرار دارد. ناپلئون هیل در این کتاب از اهمیت قدرت نیروی تفکر صحبت می‌کند. کتاب مذکور که در سال 1937 نوشته شده است دارای 13 فصل است که حاصل تحقیقات مولف درباره‌ی زندگی افراد ثروتمند است. این کتاب پس از گذشت سالیان هم‌چنان جزو بهترین کتاب ‌های انگیزشی و موفقیت محسوب می‌شود که این مطلب خود نشان‌دهنده‌ی ارزشمندی آن است. نویسنده از اشتیاق و ایمان حرف می‌زند و ما را به مصمم بودن بر سر تصمیماتمان تشویق می‌کند. در این مسیر او از اهمیت برنامه‌ریزی و هم‌چنین قدرت ذهن برتر سخن به میان می‌آورد. در حقیقت او معتقد است باورهای ذهنی ما با به کارگیری عناصر دیگر می‌توانند به حقیقت بدل شوند. 

 

کتاب پدر پولدار پدر بی پول

4- کتاب پدر پولدار  پدر بی پول : 

عنوان جذاب این کتاب خیلی از افراد را مشتاق به خواندن آن می‌کند. در میان کتاب های انگیزشی و موفقیت این اثر جایگاه ویژه‌ای دارد. نویسنده‌ در این کتاب بیان می‌کند که ثروتمند شدن در گرو شیوه‌ی تفکر و نگرش ماست. این کتاب از 8 فصل تشکیل شده است و تمرکز آن بر این مطلب است که برای ثروتمند شدن نباید به سختی کار کرد. نویسنده با مقایسه‌ی دو پدر پولدار و بی‌پول از مواردی صحبت می‌کند که افراد ثروتمند و بی‌پول به فرزندانشان می‌آموزند. او در تلاش است خواننده را برای کسب استقلال مالی راهنمایی کند.

 

کتاب ثروتمندترین مرد بابل

5- کتاب ثروتمندترین مرد بابل :

در این کتاب نویسنده راه‌کارهایی برای کسب ثروت بیان می‌کند و از این رو می‌توان آن را در زمینه‌ی بهترین کتاب ‌های انگیزشی قرار داد. تفاوت این کتاب با سایر کتاب‌های نوشته شده در این زمینه در نحوه‌ی بیان مطالب است. این کتاب با بهر‌ه‌گیری از تکنیک داستان‌سرایی به بیان مسائل می‌پردازد و از این رو خواندن آن خالی از لطف نیست. ثروتمندترین مرد بابل در دهه‌ی 20 نوشته شده است اما مطالب آن هم‌چنان می‌تواند راه‌گشای افراد در کسب موفقیت و ثروت باشد. چرا که نکاتی که نویسنده در آن بیان کرده است همگی جزو اصولی‌ترین مواردی است که در مسیر موفقیت و کسب ثروت باید به آن‌ها توجه کرد.

چرا کتاب های فلسفی بخوانیم؟

فلسفه برای بسیاری از مردم جذاب است. از همین رو کتاب‌های فلسفی طرفدارانی پروپاقرص دارند. آنان که در این زمینه مطالعه کرده‌اند با دید دیگری به هستی می‌نگرند. وقایع زندگی در چشم آنان نمود متفاوتی دارد. نه تنها فلسفه، که این امر کلا خاصیت کتابخوانی است. اگر قرار است با کتاب خواندن هیچ تغییری در زندگی و یا نگرش ما به زندگی ایجاد نشود، پس این مطالعه چه ارزش و فایده‌ای دارد؟ تعداد کتاب‌های فلسفی زیاد است. شاید همین امر است که باعث شده وارد شدن به این دنیای جذاب کمی ترسناک به نظر برسد. منظور از ترسناک این است که بسیاری از افراد جرات نمی‌کنند به سراغ این کتاب‌ها بروند. چرا که اصلا نمی‌دانند از کجا شروع کنند. در حقیقت این افراد سردرگم هستند. شاید روزگاری کتابی فلسفی را باز کرده‌اند و هیچ از آن متوجه نشده‌اند. نباید فراموش کرد که برای شروع مطالعه در هر زمینه‌ای نیازمند آن هستیم که در ابتدا فرآیند مطالعه را با کتاب‌های مناسب آغاز کنیم  و این رسالت ماست که این کتاب های مناسب برای شروع مطالعه کتاب های فلسفی را به شما معرفی کنیم و یک نقشه مطالعاتی برای شما ترسیم کنیم.

اما پیش از آن‌که به معرفی کتاب‌های فلسفی بپردازیم، بهتر است ابتدا با این حوزه آشنا شویم و ببینیم کدام ‌یک از کتاب‌ها در این ژانر قرار می‌گیرند. این امر کمک می‌کند با درک و بینش بهتری مطالعه کنیم.

ژانر کتاب های فلسفی چیست و چه کتاب‌هایی در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند؟

اما اصلا فلسفه به چه معناست؟ کتاب‌های فلسفی چه عناوینی را شامل می‌شوند؟ اجازه دهید در یک عبارت مختصر فلسفه را «عشق به خرد» تعریف کنیم. آنان که برای عقل و خرد ارزش و احترام قائل‌اند، نگاهی نظام‌مند به تمام زوایا و پدیده‌های زندگی دارند. همه به دنبال حقیقت‌اند؛ خواه این حقیقت درباره‌ی خودشان باشد، خواه دنیایی که در آن زندگی می‌کنند. بشر همواره به دنبال درک رابطه‌ی خود و دنیا بوده است. به همین دلیل حوزه‌ای به نام فلسفه به وجود آمد.

اکنون فلسفه یک رشته‌ی دانشگاهی است که اتفاقا طرفداران بی‌شماری هم در سراسر جهان دارد. دانشجویان این رشته مدام در حال مباحثه هستند. آن‌ها سوالاتی بنیادین را در خصوص زندگی و چیستی آن مطرح می‌کند و بر سر پاسخ‌های محتمل مناظره می‌کنند.

اما زمانی که از کتاب‌های فلسفی حرف می‌زنیم دایره‌ی تعریف‌مان گسترده‌تر از این‌هاست. علاوه بر کتاب‌هایی که به شکلی علمی و تخصصی در باب فلسفه نوشته شده‌اند، کتاب‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارند. مثلا تلفیق ادبیات و فلسفه منجر به خلق آثار شاهکاری شده است که خوانندگان بسیاری را مجذوب خود کرده است.

لزوم مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی چیست؟

باز هم همان سوال همیشگی را مطرح می‌کنیم. اصلا چرا باید به سراغ مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی برویم؟ از میان این‌همه کتاب در ژانرهای گوناگون چه عواملی ما را مجاب می‌کند که به آثار منتشرشده در این حوزه روی بیاوریم؟ پاسخ به این سوال‌ها اشتیاق افراد را برای مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی بیشتر می‌کند. اکنون زمان آن رسیده است تا چند مورد از فواید و مزایای خواندن کتاب‌های فلسفه را با هم بررسی کنیم تا بیشتر به اهمیت موضوع واقف شویم.

  • تقویت قدرت استدلال و تجزیه ‌وتحلیل مسائل مختلف : کسانی که بهترین کتاب‌های فلسفی را مطالعه می‌کنند، توانایی تحلیلی خود را افزایش می‌دهند. ممکن است در کتابی سوالی ساده مطرح شده باشد و نویسنده در پاسخ به آن پرسش چیزی حدود 600 صفحه سخن گفته باشد. این امر نشان‌دهنده‌ی آن است که فلسفه علمی نیست که سطحی‌نگر باشد. زمانی که به مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی روی می‌آورید، این ویژگی را در خود تقویت می‌کنید که در عمق مسائل رخنه کنید و ورای آن‌ها را ببینید؛ یعنی عملی درست برخلاف آن‌چه که بسیاری از انسان‌ها انجام می‌دهند.
  • بیان ایده‌ها به شکلی سازمان‌یافته : درست است که مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی موجب می‌شود نظرات و ایده‌هایی در خصوص ابعاد مختلف مسائل داشته باشیم، اما این ایده‌ها تا زمانی که در قالب یک روش منسجم بیان نشوند هیچ ارزش و فایده‌ای نخواهند داشت.

 

  • گسترش افق دید : خوانش کتاب‌های فلسفی موجب وسعت نگرش ما خواهند شد. زمانی که در این زمینه مطالعه می‌کنیم، تمام تنگ‌نظری‌ها و سطحی‌نگری‌ها را کنار می‌گذاریم و تنها سعی می‌کنیم فارغ از هرگونه تعصب و جانب‌داری به ماهیت هستی و افراد بنگریم. تا زمانی که چنین اتفاقی نیفتند، هرگز تحلیل و ارزیابی موثری نخواهیم داشت. چرا که نگرش جانب‌دارانه مانع از آن می‌شود که بتوانیم حقایق را همان‌گونه که هستند ببینیم.
  • بهبود مهارت نوشتن : سبک نگارش کتاب‌های فلسفی به گونه‌ای است که ناخودآگاه مهارت نگارش را در شما تقویت می‌کند. نه تنها نوشتن که بیان شفاهی شما نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. معمولا افرادی که مطالعاتی در حوزه‌ی فلسفه دارند، کلامی شیوا و نافذ دارند. به همین ترتیب، مطالعه‌ی فلسفه جایگاه علمی افراد را بالاتر می‌برد و چه از لحاظ شفاهی و چه نوشتاری، مهارت‌های کلامی و نوشتاری آن‌ها را تقویت می‌کند.
  • درک بهتر از سایر رشته‌ها : زمانی که با ایده‌های اساسی فلسفی آشنا می‌شوید، زمینه‌ی درک حوزه‌های دیگر نیز در شما فراهم می‌شود. ارتباط میان فلسفه و علوم دیگر مانند روانشناسی، فیزیک، ریاضیات و ... باورنکردنی است. اما زمانی که با بهترین کتاب‌های فلسفی خو می‌گیرید به درک بهتری از این روابط می‌رسید.
  • درک اهمیت و ارزش استدلال‌های فلسفی : شاید در زمان شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی این پرسش را در ذهن داشته باشید که چرا این‌همه ایده و دیدگاه در این خصوص وجود دارد و اکنون نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. سقراط، ارسطو، افلاطون، اپیکور، خیام، ابن‌ سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و ... همگی نظریاتی داشته‌اند که هم‌چنان مطرح هستند و مقالات و کتاب‌هایی متعددی در خصوص آن‌ها نوشته شده است. با مطالعه‌ی فلسفه درک تنوع اندیشه‌های گذشتگان آسان‌تر می‌شود و به اهمیت آن‌ها پی خواهید برد.

اگر بخواهیم به طور خلاصه به مزایای مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی اشاره کنیم می‌توانیم بگوییم فلسفه موجب می‌شود که به شیوه‌ای منطقی فکر کنیم؛ مسائل مختلف را حلاجی کنیم و توانایی حل مسئله را تقویت کنیم؛ می‌توانیم راه‌حل‌های ممکن را در خصوص هر سوال و چالش بررسی کنیم و هم‌چنین توانایی صحبت‌ کردن و نگارش به صورت شفاف و با اشاره به جزئیات را نیز خواهیم یافت.

 شیوه‌ی مطالعه‌ی موثر کتاب‌های فلسفی

اما آیا اگر صرفا کتاب‌های فلسفی را بخوانیم، کافی است؟‌ چگونه می‌توانیم مطالعه را در جهتی انجام دهیم که به تاثیر بیشتری بینجامد؟

یکی از راه‌کارهای پیشنهادی در این خصوص این است که کتاب‌های فلسفی را با دقت و تمرکز تمام بخوانیم. یعنی صرفا هدف‌مان این نباشد که تنها کتاب را به اتمام برسانیم. باید سطر به سطر نوشته‌ها را بررسی کنیم و به آن‌ها بیندیشیم. این خاصیت بهترین کتاب‌های فلسفی است که چنان ذهن مخاطب را درگیر می‌کنند که شاید خواننده ساعت‌ها در خصوص یک جمله بیندیشد.

باید با نگاهی پرسش‌گرانه به مطالعه بپردازید. به دنبال پاسخ پرسش‌های پیش‌آمده بروید. نگذارید سوالات بدون پاسخ ذهن‌تان را اذیت کند. در آن صورت از کتاب هیچ نخواهید فهمید. در هنگام مطالعه‌ی کتاب‌های فلسفی لازم است که حتما نکات مهم را یادداشت کنید. به این صورت می‌توانید در زمان مقتضی مجددا مسائل را به چالش بکشید. در بیشتر مواقع برای یافتن ارتباط میان موضوعات مطرح‌شده در کتاب لازم است که تکه‌های مختلف را کنار هم بچینید تا به درک درست‌تری از موضوع برسید.

شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی؛ چرا و چگونه؟

برای این‌که مطالعه‌ی خود را در زمینه‌ی فلسفه آغاز کنید، مهم است که در ابتدا چه عناوینی را انتخاب می‌کنید. یکی از بهترین راه‌های شروع این است که اول با کتاب‌های ساده‌تر شروع کنید. نیازی نیست از همان آغاز به سراغ سنگین‌ترین کتاب‌های فلسفی بروید و نتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. به همین منظور ما برانمه مطالعاتی برای شما طراحی کرده ایم که در این برنامه شما با کتاب های فلسفی آسان تر و خوشخوان تر شروع به مطالعه فلسفه خواهید کرد و در ادامه با کتاب های سنگین تر آشنا خواهید شد.

شروع کتابخوانی با کتاب‌های فلسفی امر مهمی است. اگر می‌خواهید به مزایا و فوایدی که در بخش‌های پیشین ذکر شد دست پیدا کنید، لازم است که از یک نقطه‌ی مطمئن و درست شروع کنید. در این مسیر بهتر است کتاب‌هایی را انتخاب کنید که در سراسر جهان مطرح هستند. معمولا کتاب‌هایی که شهرت بالایی دارند، کتاب‌هایی چندان سنگین نیستند. چرا که اگر قرار بود تنها محدود به قشر خاصی باشند، هرگز به این درجه از شهرت و محبوبیت نمی‌رسیدند و این یکی از شاخص های مهم تیم تحقیق کتاب وب برای تعیین مسیر مطالعاتی شما بود تا بتوانید علاوه بر قدم گذاشتن در دنیای رمزآلود فلسفه با بهترین کتاب های فلسفی هم آشنا شوید.

البته نباید فراموش کرد که معرفی کتاب‌های فلسفی کار هر کسی نیست و تیم کتاب وب با تکیه بر تخصص مدیران خود به این شهامت رسیده است که کتاب های فلسفی برا برای شما مشخص و معرفی کند. ما معتقد هستیم هرکتابی که معرفی می کنیم می توانیم زندگی را تغییر دهیم به همین جهت انتخاب کتاب ها وسواس زیادی خرج می کنیم.

 

کلام پایانی

با توجه به همه‌ی مسائلی که در خصوص کتاب‌های فلسفی بیان شد، خبر خوش این است که کتاب وب قصد دارد در این مسیر کنار شما باشد.

طبق برنامه‌ای که در این خصوص داریم، از این پس هر هفته یک روز را به معرفی کتاب‌های فلسفی اختصاص خواهیم داد. به این ترتیب دیگر حتی نیازی نیست نگران این باشید که برای انتخاب کتاب مناسب باید به سراغ چه مرجعی بروید. ما با ارائه‌ی فهرستی از بهترین کتاب‌های فلسفی جهان می‌کوشیم تا علاقه‌مندان به این حوزه را با بهترین آثار منتشرشده آشنا کنیم. سعی می‌‌کنیم تا در این مسیر انواع کتاب‌هایی را که به نوعی با فلسفه مرتبط هستند معرفی کنیم. برخی از این کتاب‌ها می‌توانند به فلسفه‌ی زندگی بپردازند و برخی دیگر در قالب داستان حقایقی را برای شما بیان می‌کنند. کتاب‌هایی هم نوشته شده‌اند که توصیه‌هایی در مواجهه با مشکلات و مسائل زندگی ارائه می‌کنند و در این میان از فلسفه کمک می‌گیرند. با مطالعه‌ی برخی از کتاب‌ها هم می‌توانید با عقاید فلاسفه‌ی بزرگ‌ آشنا شوید و طرز تفکر پیروان مکتب آن‌ها را مورد مطالعه قرار دهید.

کتاب وب