همه ما احتمالاً از این میترسیم که بدانیم روزی ممکن است به انتهای خط برسیم! نابود بشویم و هر آن چیزی که تا الان داشتهایم را به آسانی یک آب خوردن از دست بدهیم. حتی ممکن است در این لحظه زندگی را بدون هیچ فایدهای در نظر بگیریم و از خود بپرسیم برای چه چیزی تا این حد در تکاپو بودهایم؟ در واقع به فنا رفتن زندگی میتواند خیلی ترسناک باشد؛ آنقدر ترسناک که خوب است پیش از اینکه به تجربه چنین حسی برسیم کتاب خودت را به فنا نده را برای یک بار هم که شده بخوانیم تا بدانیم سفری که ممکن است چشماندازی از زندگی هر یک از ما باشد، چگونه مهار شدنی است!استفاده از کتاب انگیزشی تاثیر مثبتی در زندگی انسان دارد!
این کتاب در زمره کتاب انگیزشی یا به عبارتی کلیتر کتاب روانشناسی قرار میگیرد. کتابی در 133 صفحه نوشته گری جان بیشاب که
با استناد به شواهد و مدارکی چند سعی میکند تا درباره لزوم حفظ کیفیت
زندگی در برابر ناملایمات جهان هستی و زندگی به مخاطب خود انگیزهای دوباره
بدهد.
نویسنده در این کتاب بارها و بارها به کمک ارائه نظریات
دانشمندان و روانشناسان مطرح، سعی کرده است تا به تفضیل آراء هریک درباره
بسط این موضوع بپردازد. یکی از ویژگیهای بارزی که کتاب روانشناسی خودت را
به فنا نده داراست، روراستی و صداقتی است که با مخاطب دارد. این کتاب اهل
ادعا کردنهای الکی نیست و تنها به عقایدی که باور دارد اکتفا میکند.
کتاب سعی میکند تا خودش را به بهترین شکل ممکن به مخاطب معرفی کند و یک
ارتباط دو سویه قوی برقرار کند. آنچه کتاب به مخاطب ارائه میدهد، این نیست
که راه صد ساله را در یک شب طی کند، بلکه او فقط مخاطب خودش را با فنا
رفتن روبهرو میکند و از او میخواهد که وارد مرحله تصمیم گیری بشود!
زبان این کتاب بسیار تند است و نویسنده از مخاطب میخواهد برای خواندن
کتاب زیادی دل نازک نباشد. کتاب به صریحترین وضع ممکن مسائل را باز میکند
و راهی برای توجیه یا انکار باقی نمیگذارد. به هر جهت کتابی جذاب و مهم
برای دردهای مشترک ماست. البته باید بگوییم برای خرید این کتاب انگیزشی میتوانید به بخش فروشگاه کتاب وب مراجعه کنید و برای خرید کتاب اقدام کنید.
گری جان بیشاب، در شهر گلاسگو واقع در اسکاتلند متولد شد. بعد از چندی به ایالت متحده امریکا سفر کرد و به دنبال پدیدهشناسی و هستیشناسی رفت. مطالعات وی در این زمینه باعث شد تا مدیر اصلی یکی از شرکتهای بزرگ جهان درباره همین مسائل شود. او تصمیم گرفت تا با نویسندگی پلی بزند بین مردم و خود تا دستآوردهایش را به اشتراک همگان بگذارد. پس از مطالعات فراوان آثار بزرگانی نظیر هانس گئورک، ادموند هوسرل، مارتین هایدگر و... فلسفه محلی را به عنوان خصیصه اصلی آثار خود انتخاب کرد و با انتشار کتاب خودت را به فنا نده به شهرت فراوانی رسید.
زبان جذاب کتاب، عدم وعدههای دروغین و همچنین روراست بودن از ویژگیهای مهمی است که برای خواندن این کتاب، هر خوانندهای را مصمم میکند. پیشنهاد میکنیم اگر شما هم بهدنبال این هستید تا در دام دردسرهای عجیب و غریب قرار نگیرید و بتوانید به قول نویسنده کتاب به فنا نروید، این کتاب را از کتاب وب تهیه کنید و بخوانید.
https;\\ketabweb.com
همه
ما تا به حال احساس ناامیدی را تجربه کردهایم؛ احساس وحشتناکی که به شما
میگوید تمام کارهایی که انجام میدهید، بیارزش هستند و اینکه دیگر هیچ
تلاشی فایده ندارد. مارک منسن در کتاب اوضاع خیلی خراب است،
خواننده را ابتدا با چیستیِ امید و رابطه آن با معنا، به قلمرو
اگزیستانسیالیسم (هستیگرایی) میبرد و سپس به طرز ماهرانهای تصویری از
چگونگی تناسب امید با دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم، ترسیم میکند و
به عنوان یک کتاب انگیزشی در دستهبندی کتاب روانشناسی شناخته میشود.
کتاب اوضاع خیلی خراب است (Everything Is F*cked) نوشته مارک منسن (Mark Manson) و ترجمه سمانه پرهیزکاری در انتشارات میلکان، یک تحلیل اجتماعی و فلسفی در مورد معنای زندگی است. این کتاب انگیزشی
که در سال 2019 منتشر شد، از علم روانشناسی و فلسفه برای کشف ایده امید و
چگونگی معنا دادن آن به زندگی ما استفاده میکند و در عین حال سعی میکند
پادزهری برای بسیاری از معضلات وجودی که امروزه با آنها روبهرو هستیم را
فراهم کند. مارک منسن معتقد است که برای امید داشتن باید ابتدا فلسفه پوچگرایی (Nihilism) و این موضوع که زندگی ما هیچ معنای ذاتی ندارد را بپذیریم.
مارک منسن
نویسنده، مشاور توسعه فردی، کارآفرین اینترنتی و وبلاگنویس آمریکایی در
زمینه خودیاری یا self-help (مکتبی که با آگاه کردن افرد از طریق اصول
روانشناسی، زندگی آنها را با ایجاد تغییر از درون، بهبود میبخشد) است که
در سال 1984 در شهر آستین ایالت تگزاس آمریکا متولد شد. منسن اولین وبلاگ خود را در زمینه مشاوره دوستیابی در سال 2008 راهاندازی کرد. کتابهای «هنر طریف اهمیت ندادن» و «اوضاع خیلی خراب است»
از منسن به پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در سال 2019 تبدیل شده
بودند. بهطورکلی کتابهای مارک به بیش از 50 زبان ترجمه شده و بیش از 12
میلیون نسخه در سراسر جهان فروختهاند.
سبک نگارش مارک منسن، تعادل
کمیابی بین طنز کنایهدار و خودیاری فلسفی برقرار میکند. منسن که تقریباً
ژانر مخصوص به خودش را در نوشتههای خود ایجاد میکند، در عین بهکارگیری
واقعی ژانر کمدی، اطلاعاتی قابلتشخیص و جالب را در اختیار خواننده قرار
میدهد که میتواند زندگی آنها را تغییر دهد. کتاب اوضاع خیلی خراب است را
میتوان یک کتاب روانشناسی و انگیزسی سرشار از حکمت دانست که با توجه به
ناامیدیهای آشکاری که در جامعه امروز وجود دارد، قطعه به موقعی برای امید
دادن به مردم است.
منسون با ترکیب معمول دانش و طنز منحصربهفرد خود
در کتاب اوضاع خیلی خراب است، یقه ما را میگیرد و ما را به چالش میکشد تا
با خود صادق باشیم و از راههایی که احتمالاً هرگز امتحان نکردهایم، با
جهان در ارتباط باشیم. این یک آشفتگی متقابل دیگر است که از طریق درد در
قلب ما و استرس در روح ما، اتفاق میافتد. یکی از نویسندگان بزرگ مدرن،
کتاب دیگری تولید کرده است که دستور کار سالهای آینده مردم را تعیین
میکند.
ما در زمان جالبی زندگی میکنیم. از نظر مادی، همه چیز به بهترین شکل
ممکن خود است؛ ما آزادتر، سالمتر و ثروتمندتر از هر مردمی در تاریخ بشریت
هستیم. با این حال، به نظر میرسد که همهچیز به طرز جبرانناپذیری و
هولناکی بههم ریخته است؛ کره زمین گرم میشود، دولتها در حال شکست هستند،
اقتصاد در حال سقوط است و همه مردم در شبکههای مجازی بهطور دائم در حال
توهین به یکدیگر هستند. در این برهه از تاریخ که ما به فناوری، آموزش و
ارتباطات زیادی دسترسی نداریم که نیاکان ما حتی در خواب هم آن را
نمیدیدند، بسیاری از ما به یک احساس ناامیدی مهم بازمیگردیم.
اگر کسی بتواند نامی برای ناراحتی فعلی ما بگذارد و به رفع آن کمک کند، آن شخص مارک منسن است. در سال 2016 منسن کتاب «هنر ظریف اهمیت ندادن»
را منتشر کرد؛ کتابی که به طرز درخشانی به زمزمه اضطراب همیشگی که در
زندگی مدرن نفوذ کرده است، شکل داد. این کتاب به یک پدیده بینالمللی تبدیل
شد و میلیونها نسخه در سراسر جهان فروخت. سپس در سال 2019 در کتاب اوضاع
خیلی خراب است، منسن نگاه خود را از نقصهای اجتنابناپذیر درون هر فرد
برمیدارد و به بلایای بیپایان موجود در جهان اطراف ما مینگرد.
او
با استخراج تحقیقات روانشناختی در مورد این موضوعات و همچنین حکمت
بیپایان فیلسوفانی مانند افلاطون، نیچه و تام ویتس، دین و سیاست و
شیوههای ناراحت کنندهای که آنها را به یکدیگر شبیه کردهاند،
تجزیهوتحلیل میکند. او به روابط ما با پول، سرگرمی و اینترنت نگاه میکند
و اینکه چگونه ارتباط بیشازحد ما با یک چیز خوب میتواند به روان ما
آسیب بزند. او بهصورت آشکارا، تعاریف ما از ایمان، شادی، آزادی و حتی خود
امید را نادیده میگیرد.
چند نمونه از نکات و درسهای مهمی که از کتاب اوضاع خیلی خراب است میتوان دریافت به شرح زیرند:
• یکی از دلایلی که بسیاری از ما با ناامیدی دستوپنجه نرم میکنیم
این است که ما دلیل واضحی که نسلهای قبلی را برانگیخته است، از دست
دادهایم.
• ما برای ایجاد و حفظ امید به سه چیز نیاز داریم: احساس کنترل، اعتقاد به ارزش چیزی و یک اجتماع.
• با راههایی مانند تجزیهوتحلیل تجربیات گذشته خود، بازنویسی روایات
پیرامون آنها و ساخت روایاتی از خودمان در آینده، میتوانیم امید بسازیم.
• ما با تجربه امیدهای خود، آنها را از دست میدهیم. ما میبینیم که
چشماندازهای زیبای ما برای آیندهای کامل، آنقدر هم کامل نیستند؛ زیرا
خودِ رویاها و آرزوهای ما پر از نقصهای غیرمنتظره و ازخودگذشتگیهای
پیشبینینشده هستند؛ زیرا تنها چیزی که میتواند یک رویا را به طور واقعی
نابود کند، تحقق آن است.
• از آنجا که درد، یک ثابت جهانی در زندگی
است، فرصتهای رشد از طریق آن درد هم در زندگی ثابت است. تنها چیزی که
لازم است این است که آن را بیحس نکنیم و به دور نگاه نکنیم. تنها چیزی که
لازم است این است که ما با آن درگیر شویم و ارزش و معنا را در آن بیابیم.
https;\\ketabweb.com
در روزهای ناخوشی که حوصلهی هیچ چیزی را نداری شاید کتاب تنها پناهتان باشد. عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، عیبی ندارد اگر درمانده و عاجزی، عیبی ندارد اگر روزهایی سخت را سپری میکنی. گاه در پی چاره بودهای، گاه به دنبال راه فرار شاید، تو تنها نیستی و بسیاری نیز شبیه تو هستند. تو عزیزی را از دست دادهای، فقدان فقط یک واژهی پنج حرفی نیست، یک دنیا حرف دارد، یک جهان خالی؛ خالی از حضور او که از دستش دادهای. عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، بر این درد مرهم بگذار که گریزی از آن نیست.
با این مقدمه به سراغ معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست اثر مگان دیواین میرویم. ابتدا از عنوان جذاب این کتاب شروع میکنیم. نویسنده با انتخاب عنوان عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به همراه توضیحی که کاملکنندهی عنوان است –مواجهه با اندوه و فقدان در فرهنگی که اینها را برنمیتابد- هوشمندیِ بهجایی به خرج داده است تا مخاطب را همراه خود به درون صفحات کتاب بکشاند. مخاطب در نگاه اول ممکن است بیندیشد همان حرفهای کلیشهای را که همیشه شنیده است این بار قرار است در این کتاب بخواند. اما با خواندن عبارت تکمیلی که در زیر عنوان اصلی آمده است با اشاره به فرهنگی که این اندوه را بر نمیتابد مجاب میشود که حداقل نگاهی به عناوین داخلی و فصول کتاب بیندازد.
در پیشگفتار کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست آمده است که نویسنده خود فقدان عزیزی را تجربه کرده است. وی که خود رواندرمانگر است سالیان پیش در فقدان همسرش به سوگ نشسته است و با گوشت و پوست خود این درد عظیم را لمس کرده است. پس میتوان دریافت که این کتاب حاصل نصایح و نگرشی غیرواقعی به مسئلهی فقدان و اندوه ناشی از آن نیست. بلکه مخاطب با اثری مواجه است که خالق آن، در شرایطی زیسته است که محتوای این کتاب بر مبنای تجربیات حاصل از آن ایام نگاشته شده است. همین امر به واقعی بودن و تجربی بودن محتوای کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست کمک میکند.
هدف از معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست صرفا مرهم نهادن بر اندوهی است که ناشی از نبود عزیزان است. این کتاب پیشنهادی خوب برای تمام افراد است، چه آنها که در فقدان عزیزان رخت عزا بر تن کردهاند و چه آنان که این موقعیت را از نزدیک لمس نکردهاند. خواه ناخواه این امری است که برای همهی ما پیش میآید. همانگونه که مارک نپو در پیشگفتار این کتاب میگوید:
«همهی ما در این تنها نوبتِ زندگیمان، آمدهایم برای عشق ورزیدن و از دست دادن.»
شگفت اینکه آدمی به این حقیقت واقف است و باز هم او را یارای کنار آمدن با درد ناشی از آن نیست.
به عقیدهی نگارندهی این خطوط، در راستای معرفی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست میتوان به احساساتی که پس از خواندن در مخاطب پدید میآید اشاره کرد؛ به تغییری که در وی رخ میدهد، به هرآنچه که از خوانش خط به خط این کتاب در جان او ریشه میدواند.
خواندن کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست به مخاطب کمک میکند با دیدگاهی آشنا شودکه نویسنده بر مبنای آن عشق و فقدان را برابر و همپایه میداند. چرا که وی معتقد است تا عشقی نباشد فقدانی تجربه نخواهد شد. هرگاه هیچ فقدانی عمیقا موجبات اندوهگینی را فراهم نیاورد بیانگر این امر است که عشقی در کار نبوده است. این خود نکتهای است که میتوان ساعتها در باب آن سخن راند و قلمفرساییها کرد.
از سویی دیگر نویسنده به مخاطب میآموزد که نباید در پی رفع درد بود، بلکه باید بر آن مرهم نهاد و با آن زیست. وی با جدیت بر آن است که بگوید با روی دادن چنین اتفاقی باید دنبال تحولات درونی بود. او معتقد است زندگی قبلی دیگر در دسترس نیست، از این رو آنان که در شمار برجایماندگان هستند باید زندگانی خود را به شیوهای جدید بنا نهند.
نویسنده به مخاطب اندوهناکش میگوید عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست و به او کمک میکند تا احساس تنهایی و شرمساری نکند. او در مقدمهی کتاب از فرهنگ آمریکایی صحبت میکند و به رویکرد برخورد با مسئلهی فقدان و سوگواری انتقاد میکند و آن را معیوب میداند.
سوگواران به اتفاق در هنگام وقوع این رخداد، لاجرم علاوه بر اندوه، حس قضاوت شدن و شرمگین شدن را نیزتجربه کردهاند. اطراف تمام سوگواران همیشه عدهای حضور داشتهاند که مدام در گوششان زمزمههایی کردهاند که به خیال خودشان تسلیبخش بوده است؛ ولی حقیقت این است که چیزی نبوده جز تشدید این اندوه. مخاطب با خواندن همان خطوط ابتدایی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست در مییابد که نسخهی درمانی خود را یافته است. نکتهی مثبت این کتاب این است که اصلا در پی تجویز گزارههای تکراری و نخنمای برخاسته از بافت فرهنگی یا آموزههای صرفا علمی و رواندرمانی نیست.
عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست کتابی است که از درک نشدن و حس تنهایی پس از فقدان عزیزان سخن میگوید. از اینکه همهی سوگواران بعد از مدتی تظاهر کردهاند و لبخندهای ساختگی زدهاند تا نصیحتهای تکراری و دلسوزانه را نشنوند.
به طور خلاصه آنچه در کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست آمده است اشاره به این نکته دارد که:
«سوگواران را تنها سوگواران میفهمند.»
همین موضوع موجب تسلی خاطر اندوهناکان میشود. با خواندن این کتاب میتوان دریافت که سوگواری واکنشی طبیعی است در برابر مسئلهی مهم عدم حضور. مگان دیواین در این کتاب میکوشد این باور را در مخاطب ایجاد کند که سوگواری چیزی نیست که باید از آن گریخت بلکه فرایندی طبیعی است. در مقدمهی کتاب به تفاوت بین «رفع درد» و «مرهم گذاشتن بر درد» اشاره شده است که در فرهنگ ما نیز همیشه نخستین مورد توجه بوده و کسی دنبال مرهم نبوده است.
در نهایت خوانندهی کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوب نیست خواهد آموخت چگونه با محبت در ایام سوگواری زندگی کند. تمام آنچه باید آموخت تعریف درست از سوگواری است. وقتی باورها نسبت سوگواری تغییر کنند راهحلی مناسب برای آن یافت خواهد شد.
https;\\ketabweb.com
(معرفی کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی اثر دیوید گاگینز)
گاهی در زندگی روزهای سختی را سپری میکنیم. روزهایی که احساس میکنیم
روزگار شرایطی را برایمان رقم زده که هر چه تلاش میکنیم، راهی به سوی
رهایی نمییابیم. گاهی احساس قربانی بودن میکنیم و آرزو داریم ایکاش
شرایط، وضعیت مالی یا دوران کودکیمان به گونه دیگری بود تا میتوانستیم
بهتر عمل کنیم. اینجاست که دیوید گاگینز، این انسان سختکوش و موفق، از دل
تلخترین شرایط زندگی همچون نیلوفری آبی میشکفد و ما را در کتاب نمیتوانی
به من آسیب بزنی راهنمایی میکند تا بتوانیم آینده زیبایی را برای خود رقم
بزنیم.
دیوید گاگینز در
کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی، شرایطی را توصیف میکند که ذهن هر انسان
جویای حقیقتی را به چالش میکشد و هیچ بهانهای را برای موفق شدن باقی
نمیگذارد. اما دیوید گاگینز کیست و کتاب انگیزشی ارزشمندش درباره چیست؟ با ما همراه باشید.
کتاب انگیزشی دیوید گاگینز، سفر زندگی او را از تلخترین لحظات دوران کودکیاش تا چشیدن طعم پیروزی و موفقیت بیان میکند. دیوید گاگینز در این کتاب انگیزشی که شاید بتوان آن را نوعی کتاب روانشناسی هم به حساب آورد، ذهن خواننده را با واقعیتهای زندگی به چالش میکشد و باورهای محدودشدهای را که در برابر موفقیت سدی ایجاد کردهاند، یکی پس از دیگری کنار میزند. کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی در واقع داستان زندگی و لحظات تلخ و شیرین نویسنده کتاب است. داستانی که هر انسان جویای حقیقتی را جذب خود کرده و تا پایان راه موفقیت، او را همراهی میکند.
دیوید گاگینز، چهره برجسته یگان ویژه نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا و تنها عضو نیروهای مسلح است که توانسته دورههای آموزشی – عملیاتی سخت و طاقتفرسای یگان ویژه را با موفقیت به پایان برساند و در میان هزاران انسان سختکوش دیگر خوش بدرخشد. گاگینز در فوریه 1975 در نیویورک چشم به جهان گشود، دوران کودکی بسیار سخت و طاقتفرسایی را گذراند و سالها با افسردگی، فقر و اضافهوزن دستوپنجه نرم کرد. زندگی گاگینز از نقطهای تغییر کرد که وی تصمیم گرفت از تمامی رنجها و سختیهایش در جهت رشد و پیشرفت خود و دیگران استفاده کند و در فیلمنامه زندگی، هرگز نقش یک بازنده را بر عهده نگیرد.
کتاب انگیزشی دیوید گاگینز، به تمامی افرادی که در شرایط سختی به سر میبرند و رؤیای ساختن آیندهای بهتر را در دل دارند، کمک میکند تا موانع و چالشهای مسیر موفقیت خود را به چشم پلههایی ببینند که برای رسیدن به اهداف خود ناگزیر باید از آنها بالا بروند. در ادامه به سه درس مهمی میپردازیم که خواندن کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی به شما هدیه میکند:
گاگینز در کتاب خود از آزارهای جسمی و روانی که پدرش در دوران کودکی بر او، مادر و برادرش روا داشته سخن میگوید. از فقر، تبعیضهای نژادی و افسردگی که سالها روح و روان او را آزرده بودند. او خوانندگان را تشویق میکند تا سختیهای زندگی خود را دستکم نگیرند و به آنها به چشم درسهای مهم زندگی بنگرند. گاگینز به خوانندگان کتاب یادآور میشود که اگر زندگی بسیار سادهای داشتهاند، معنایش این است که برای خروج از منطقه امن خود تلاش کافی نکرده و حداکثر پتانسیل خود را شکوفا نکردهاند.
گاگینز در کتاب بینظیر خود داستان فرار خود و مادرش را از دست پدر آزارگرش بیان کرده و درباره نقابی صحبت میکند که در دوران نوجوانی برای سرپوش گذاشتن روی ترسهایش به چهره خود میزده است. کتاب نمیتوانی به من آسیب بزنی به خواننده میآموزد که ذهن انسان بهطور خودکار همواره آسانترین مسیر ممکن را انتخاب میکند و اگر کسی داوطلبانه ذهن خود را برای پیروزی و موفقیت برنامهریزی نکند، به احتمال زیاد در منطقه امن زندگی خود باقی میماند و به موفقیتی دست نمییابد. با خواندن این کتاب یاد میگیرید که چطور با خودتان صادق باشید و مسئولیت شکستها و ناکامیهای زندگیتان را بر عهده گیرید.
گاگینز
در کتاب خود داستان کنار گذاشته شدنش از یگان ویژه را به دلیل مسائل پزشکی
که با آنها دستبهگریبان بوده، بیان میکند. او حق انتخاب داشت که
تمرینات خود را ادامه یا خاتمه دهد. اما در نهایت اولین مانعی را که با آن
مواجه شد بهانه کرده و از ادامه تمرینات کنارهگیری کرد. تصمیمی که سبب
پشیمانی و افسردگی او شد.
گاگینز مدتی بعد، آگهی پذیرش یگان ویژه
نیروی دریایی امریکا را دید و به دلیل اصلی درد و رنجهایش پی برد. او در
کتابش توضیح میدهد که اگر انسان میخواهد شکوفایی استعدادهای خود را به حد
کمال برساند، باید کاری انجام دهد که او را به زحمت میاندازد و از منطقه
امن و راحتی خارج میکند. گاگینز خوانندگان کتاب را تشویق میکند تا
داوطلبانه به دل سختیها قدم بگذارند و زمینه رشد و شکوفایی خود را فراهم
آورند.
این
کتاب ارزشمند مناسب تمامی افرادی است که میخواهند درسهای مهم زندگی را
از افراد موفق و سختکوش بیاموزند، بر سختیهای زندگی خود غلبه کنند و مسیر
رشد و پیشرفت را بپیمایند. کتاب وب، فرصت خرید کتاب روانشناسی و انگیزشی
نمیتوانی به منم آسیب بزنی را به سادگی هر چه تمامتر و با امکان ارسال
رایگان کتاب، برای تمامی علاقهمندان فراهم کرده است.
با کتاب وب میتوانید
کتاب مورد علاقهتان را در کمتر از 2 دقیقه سفارش دهید و با سیستم ارسال
رایگان کتاب، بدون نیاز به پرداخت هزینه پستی درب منزلتان تحویل بگیرید. با
خرید کتاب نمیتوانی به منم آسیب بزنی میتوانید لذت در دست گرفتن کتاب و
آرامش بینظیری را که خواندن این کتاب به شما میبخشد احساس کنید و یک گام
بزرگ به سمت تغییر زندگی و نگرشتان بردارید. مطمئن باشید خواندن این کتاب
بینظیر و امیدبخش، همان چیزی است که برای بهبود زندگی و شرایطتان به آن
نیاز دارید.
https:\\ketabweb.com
خرد سرخپوستان اثردون میگوئل روئیز یکی از بهترین کتاب هایی است که پیشنهاد می شود حتما آن را بخوانید. در این کتاب موضوعات مهمی نوشته شده است که در زندگی تمام ما کاربردهای فراوانی دارد. در این کتاب از میثاق هایی سخن گفته شده که انسان با خود می بندد.
میثاق همان عهدهایی است که انسان با خود می بندد. کمی فکر کنید شما چه عهدهایی را با خود بسته اید. اگر بیشتر توجه کنید می بینید که اکثر پیمان هایی که با خود بسته ایم منفی هستند. برای مثال شما با یکی از دوستان خود مشکلی پیدا می کنید و با خود عهد می کنید که دیگر با او ارتباطی برقرار نکنید. برای آشنا شدن با کتاب چهار میثاق این مطلب را دنبال کنید.
4 میثاقی که در این کتاب وجود دارند عبارتند از:
بر طبق کتاب چهار میثاق ما همواره در رویایی قرار داریم. فرق ندارد خواب یا بیدار باشیم. در واقع فرق بین خواب و بیداری این موضوع است که در بیداری به جسم و مادیات وابسته هستیم اما در خواب این وابستگی وجود ندارد. هر روز هزاران هزار فکر در ذهن ما تولید می شوند افکاری که شاید زندگی را برایمان سخت می سازند و در واقع تلههایی هستند که اجازه نمی دهند ما به راحتی در زمان حال زندگی کنیم. اگر یاد بگیریم که چگونه ذهن خود را کنترل نماییم و افکار مزاحم را از خود دور نماییم، می توانیم به آگاهی زندگی کردن در زمان حال برسیم. اگر توجه کنید اغلب ما در گذشته و یا آینده زندگی می کنیم بدون توجه به زمان حال. ما هر روز با خود و دیگران و با خدای خود عهدهایی می بندیم اما بر اساس کتاب چهار میثاق، میثاق هایی که انسان با خود می بندد مهم تر از بقیه است و در واقع شخصیت و باورهای فرد را به وجود می آورند. میثاق های بسیاری با خود داریم اما کاری که باید انجام دهیم این است که میثاق های منفی مثل میثاق های ساخته شده بر اساس ترس یا نفرت را کنار بگذاریم و میثاق هایی بر پایه عشق بنا کنیم.
کتاب چهار میثاق یک کتاب روانشاسی و کتاب انگیزشی است که محبوبیت زیادی بین مردم پیدا کرده است.
در مطلب زیر چهار عهد موجود در کتاب چهار میثاق را با هم مرور می کنیم:
اولین میثاق در کتاب چهار میثاق درباره ی کلام است. شما می توانید با کلام و طرز صحبت کردن خود دنیا را عوض کنید. شاید باور نکنید اما با هین کلام شما جهنم و بهشت خود را بسازید. زبان ابزاری قدرتمند در زندگی ماست.
اول از همه باید این را بدانید که تمام افکار و احساسات منفی در واقع گناه هستند. زمانی که شما در ذهن خود افکار منفی دارید یعنی در حال گناه کردن هستید. حال اگر این افکار منفی را به زبان بیاورید که گناه محض است. شاید با کلام منفی شما زندگی یا عقاید کسی دگرگون شود. زیرا همانطور که می دانید ما انسانها از همدیگر تاثیر زیادی را از کلام یکدیگر میگیریم. شاید یک حرف از نظر شما کوچک باشد ولی در یک فرد تاثیر بسیار زیادی بگذارد. مثلا غیبت کردن را در نظر بگیرید که شاید در جامعه ما به یک عادت روزانه تبدیل شده. در دین ما گفتهاند که غیبت کردن از دیگران از گناهان کبیره به حساب می آید. اگر بخواهیم به طور علمی و روانشناسانه به این موضوع نگاه کنیک خارج از دین یا مذهب، پی میبریم که غیبت کردن و بد گفتن از افراد دیگر مانند ویروسی است که قبل از هر کسی ذهن ما را دچار مشکل می کند. طبق کتاب چهار میثاق در واقع ما تمام انرژی ذهن و مغزمان را صرف کارهای منفی می کنیم در حالی که می توانیم از همین انرژی در جهت پیشرفت خودمان استفاده نماییم. پس اگر بد گفتن گناه محسوب می شود یعنی برای خودمان ضرر دارد.
امروزه بر اساس قوانین فیزیک این موضوع به اثبات رسیده است که تمام کلام و گفته های انسان دارای شعوری هستند. طبق آزمایشی محققان دریافته اند که اگر کلام مثبت را در کنار آب بگوییم مولکول های آب به شکل زیبایی در می آیند در حالی که با گفتن کلمات منفی شکل مولکول های آب زشت و بد شکل می گردند. پس توجه داشته باشید که تمام کلماتی که از دهن شما خارج می شوند شعوری دارند که باعث می شوند در جهان هستی بازتاب های منفی یا مثبتی داشته باشند.
بر اساس کتاب چهار میثاق به جای اینکه با کلام خود گناه کنیم می توانیم از آن در جهت رشد و شکوفایی استفاده کنیم و عشق را در محیط اطرافمان گسترش دهیم. باور کنید اگر عشق در شما جریان پیدا کند تمام محیط اطراف و نزدیکانتان نیز از این موضوع بهره خواهند برد. البته این کار راحتی نیست و باید تلاش زیادی برای آن بکنیم.
حتما برای شما هم اتفاق افتاده است که در جمعی کسی مطلبی را گفته است و شما به خود گرفته اید، با خود فکر کرده اید که آن حرف را به شما زده است و به اصطلاح حرفی را غیر مستقیم به شما انتقال داده است. بعضی ها هم هستند که هر چه حرفهای غیر مستقیمی به آنها حتی با قصد هم زده شود به خود نمی گیرند و انگار نه انگار که کسی حرفی را به آنها گفته است. این افراد قدرتمند هستند و اجازه نمی دهند کسی با کلام منفی خود احساسات آنها را درگیر کند.
بر طبق کتاب چهار میثاق اگر شما هم جزوء افردی هستید که هر چیزی را به خود میگیرید باید توجه داشته باشید که افراد در دنیای خودشان زندگی می کنند و شما اطلاعی از منظور واقعی آنها ندارید. شاید اصلا شما اشتباه متوجه شدهاید و طرف مقابل اصلا قصد غیر مستقیم صحبت کردن را نداشته است. تمام افراد دنیای خاص خود را دارند و با شما یکی نیستند. پس بهتر است دست از این رفتار خود بردارید و به گفته ها یا منظور دیگران تمرکز ننمایید.
اگر به این رشد برسیم و قدرت این را داشته باشیم که حرف هیچ کسی چه مثبت و چه منفی روی ما تاثیر نگذارد می توانیم عشق را در زندگی جاری کنیم و از تمام لحظات زندگی خود لذت ببریم. اینگونه هیچ کس یا هیچ حرفی نمی تواند باعث آزردگی روحی و روانی ما گردد. اگر ترس از قضاوت دیگران را کنار بگذاریم تازه می فهمیم که تا به حال به خاطر خودمان زندگی نکرده ایم و فقط ترس این را داشته ایم که دیگران در مورد ما چه فکری می کنند. رها شدن از قضاوت اطرافیان اولین قدم برای راه یابی به آزادی در زندگی است.
بهتر است به جای تمرکز کردن به فکر و عقیده دیگران، باورها و عقاید صحیح خود را بسازید و به زندگی خود عشق را وارد سازید. اگر احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید و اعتماد به نفس و رضایت کامل را از خودتان را احساس نمایید زندگی تبدیل به بهشتی زیبا می شود و دیگر در جهنم افکار و قضاوت های دیگران نمی سوزیم. بر اساس کتاب چهار میثاق در واقع ما در همین دنیا نیز بهشت و جهنم را تجربه می کنیم. انسان وابسته که برای دیگران زندگی می کند داخل جهنمی مهلک است و انسانی که خود واقعیش را پیدا کرده و قدرت تصمیم فقط با خود اوست در بهشت زندگی می کند.
بیشتر انسان ها در تصورات خود اتفاقاتی باطل و منفی را خلق می کنند که تاثیر بسیار بدی بر روی زندگی آنها دارد. در واقع ذهن ما این تصورات را باور کرده و در دنیای خارجی آن ها را خلق می کنند. مثلا یک اتفاقی می افتد شما در ذهن خود تصوراتی بسیار منفی و بد از آن می سازید در حالی که در اصل این اتفاق اینطور نیست و فکر شما یک تصور باطل است. طبق کتاب چهار میثاق بدین شکل به طور نا خودآگاه شما همواره دنبال یک مشکل و نتایج منفی هستید.
اصلا قرار نیست با خود اینطور بیندیشیم که همه انسان ها شبیه ما فکر می کنند و تفکراتی مثل ما دارند. هر کسی دارای شخصیت و باورهای منحصر به فرد خودش می باشد. شما نمی توانید تصور کنید که دیگران چگونه قضاوت میکنند یا احساس می کنند.بنا بر کتاب چهار میثاق در ذهن خود قضیه های عجیب و غریب نسازید. این افکار تصورات باطل شما هستند.
وقتی در ذهن ما فکری ایجاد می شود مغز آن را تجزیه و تحلیل می کند و می خواهد که آن را بشناسد و برای آن جوابی داشته باشد تا بالاخره به حس امنیتی که باید دست یابد. در ذهن ما میلیون ها سوال وجود دارد و ذهن برای پاسخ دادن به آنها سراغ تصورات باطل می رود. بر اساس کتاب چهار میثاق گاهی این تصورات به باورهای ما تبدیل می شوند و ضعف و اشکال های اساسی در مورد ارتباط با دیگران به وجود می آید. شاید اگر قدرت و شهامت کافی را برای تحقیق کردن درباره ی سوالاتی که در ذهن داریم را داشته باشیم هیچ کدام از این تصورات نادرست پیدا نمی شدند.
پس کاری که برای رها شدن از تصورات باطل ذهنی خود باید انجام دهید این است که از خودتان سوال کنید که آیا این باورها واقعا حقیقت دارند یا ساخته ذهن نادرست ذهن خود من می باشد. قطعا با پاسخ دادن به تمام سوالاتی که در ذهن دارید میتوانید از شر این افکارها و باورهای غلط رهایی یابید. اشکال کار ما این است که عجول هستیم و حوصله ی کافی را برای به دست آوردن اطلاعات درست را نداریم. اگر تمام مسائل موجود در اطرافمان را به طرز صحیحی درک کنیم و بدون پیش داوری حرکت نماییم می توانیم واقعیت های موجود در اطراف خود را ببینیم و خود واقعیمان را به نمایش بگذاریم. کتاب چهار میثاق را حتما مطالعه نمایید.
به یاد داشته باشید در انجام هر کاری باید تمام تلاش خود را انجام دهیم. در انجام سه میثاق قبلی نیز باید از تمام تلاش خود بهره بگیرید. البته این بیشترین تلاش در شرایط متفاوت فرق دارد مثلا فرض کنید روزی که سالم هستید تمام تلاش شما در خصوص انجام شغل خود با زمانی که دچار بیماری هستید فرق دارد.بر اساس کتاب چهار میثاق مسئله مهم این است که در هر موقعیتی که هستید بهترین خودتان باشید و کم نیاورید.
وقتی شما تمام آنچه را که در توان دارید را انجام می دهید نسبت به خودتان احساس خوبی می کنید و از خودتان رضایت خواهید داشت. البته اگر دچار اشتباهاتی نیز شوید باید از آنها درس بگیرید و در دفعات دیگر آنها را تکرار نکنید. اگر شما کاری را برای پول یا مقام خاصی انجام می دهید شاید تمام تلاش خود را نکنید. اما وقتی به کاری علاقه مند هستید بهترین خودتان می شوید و تمام آنچه را که در توان دارید نشان می دهید. پس داشتن علاقه و انگیزه بسیار مهم است.
بر طبق کتاب چهار میثاق برای اینکه از کلام مثبت استفاده نماییم ، چیزی را به خود نگریم و تصورات باطل نداشته باشیم باید همیشه از بیشترین تلاش خود بهره ببریم.
برای رهایی از میثاق های قدیمی و غلط خود باید کارهایی را انجام دهیم تا دیگر در اسارت افکار منفی قرار نگیریم.
https:\\ketabweb.com